جیافرانکو کورسی زفیرلی (۱۵ ژوئن ۲۰۱۹ – ۱۲ فوریه ۱۹۲۳)
فرانکو زفیرلی که هفته پیش در ۹۶ سالگی درگذشت، بیش از نیم قرن در مقام یکی از برجسته ترین کارگردانان تآتر، سینما و تلویزیون فعالیت نمود. بیشتر کارهای تآتری و سینمایی زفیرلی برداشت از آثار کلاسیک با ترکیبی از چاشنی های رومانتیک و قهرمانانه بود. زفیرلی در شناسایی و گزینش بازیگران خود – که عموماً چه زن، چه مرد، همه خوشرو و جذاب بودند مهارت داشت. آنچنان خوب آنها را در نقش هایشان جای می داد که ناتوانی های بازیگری آنان از دید تماشاگر محو می شد. زفیرلی که در سرتاسر جهان از احترام و تحسین برخوردار بود، سال ها در سرزمین مادری – ایتالیا با بی عنایتی منتقدان روبرو بود.
آلیده گاروسی سیپریانی مادر فرانکو زنی خیاط بود که شوهری بیمار و ناتوان داشت. فرانکو ثمره همخوابگی او با تاجری ثروتمند بود که همسر خود او سال ها از شدت نفرت فرانکو را آزار می داد و او را در حضور کودکان دیگر «حرامزاده» می خواند. آلیده، نام فامیلی «زفیرتی» (به معنای نسیم ملایم) – بر گرفته از آریایی از اپرای «ایدومینیو» اثر موتزارت را برای او برگزید.اما هنگام نوشتن شناسنامه، به اشتباه «زفیرلی» ثبت شد. فرانکو در ۶ سالگی مادرش را از دست داد. دخترعموی پدرش «لیده» تا هنگام مرگ در ۱۹۶۸ نقش مادر در زندگی فرانکو را به عهده گرفت. در فلورانس برای تحصیل به یک مدرسه کاتولیک فرستاده شد. سال ها بعد در زندگینامه خود فاش ساخت که در زمان حضور در این مدرسه مورد آزار جنسی قرار گرفته بود. جنگ جهانی دوم تحصیلات دانشگاهی او در رشته معماری در فلورانس را دچار وقفه ساخت. زفیرلی شرایط و حال و هوای آن روزها را به صورتی بس رومانتیک در فیلم «چای با موسولینی» باز سازی کرد.
پس از پایان جنگ وی از معماری به تآتر روی آورد. هنگام کار به عنوان نقاش دکور، مورد توجه لوچینو ویسکونتی کارگردان قرار گرفت که نقش کوچکی در اثر تآتری بعدی خود «جنایت و مکافات» به او داد. همین نقش زفیرلی را از تآتر به سینما کشاند. همکاری با ویسکونتی که رفتاری توهین آمیز داشت سال ها و در آثار مختلف صحنه و سینما ادامه داشت. در «زمین می لرزد» در سمت دستیار کارگردان او کار کرد. زفیرلی از دو رویی های ویسکونتی که همزمان یک آریستوکرات و یک کمونیست بود، به شدت آزرده بود. در ۱۹۴۸ ویسکونتی که در پرداخت تآتری «هر طور شما دوست دارید» شکسپیر از سالوادور دالی خواسته بود تا صحنه ای نامتعارف طراحی کند، مدیریت هنری فیلم را به فرانکو واگذار کرد. این نخستین طراحی صحنه زفیرلی بود. پس از این فیلم ویسکونتی طراحی صحنه «تراموایی به نام هوس» را به او واگذار نمود. در ۱۹۴۹ نیز ویسکونتی از او خواست تا برای برداشتی تازه از «ترویلوس و کرسیدا» ی شکسپیر، تروا را به ظرافت و افسون یک مینیاتور ایرانی طراحی نماید.
زفیرلی به استادی در پرداخت آثار بزرگ فرهنگی به پرده سینما و تلویزیون – با پذیرش عمومی و مردمی رسید. رمئو و ژولیت ۱۹۶۸ وی نمونه این پرداخت بود. هیچکس چهره های جوان و شاداب و دلاوری های بازیگران این فیلم و موسیقی جادویی نینو روتا را فراموش نمی کند. زفیرلی با رومئو و ژولیت نسل جوان را به دیدار شکسپیر برد. یک سال پیش از رومئو و ژولیت، زفیرلی اثر دیگر شکسپیر «رام کردن زن سرکش» را با شرکت الیزابت تیلور و ریچارد برتون کارگردانی کرده بود.
سریال چند قسمتی تلویزیونی «عیسای ناصری» (۱۹۷۷) بعد دیگر شخصیت زفیرلی را آشکار ساخت. او پس از جان به در بردن از سانحه اتومبیل (جینا لولو بریجیدا راننده اتومبیل بود) گرایش های مذهبی یافته بود، زیرا به این باور رسیده بود که معجزه الهی او را از مرگ نجات بخشیده. در فاصله دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ زفیرلی به زمینه های موضوعی دیگر نیز روی آورد. «قهرمان» در ۱۹۷۹، «عشق بی پایان» ۱۹۸۱ موفقیت هایی نسبی داشتند، اما بار دیگر اثری از شکسپیر او را مقبول ساخت؛ برداشت تازه از هملت با بازیگری مل گیبسون. ریشه تمامی موفقیت های زفیرلی در نبوغ طراحی صحنه او بود. طراحی صحنه «چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟» ادوارد البی، راهروهای ذهن در طراحی «پس از سقوط» آرتور میلر، از این جمله اند.
کارهای اپرایی زفیرلی زمینه ساز همه موفقیت های سینمایی او بودند.علاوه بر آثاری که در ایتالیا و لندن کارگردانی کرده بود، طی دهه ۱۹۶۰ در آمریکا نیز آثاری به یاد ماندنی به روی صحنه برد. در ۱۹۶۴ اجرایی از «فالستاف» وردی را به رهبری لئونارد برنشتاین در متروپالیتن اپرای نیویورک کارگردانی کرد. دو سال بعد «آنتونی و کلئوپاترا»ی ساموئل باربر را در تالار اپرای مرکز لینکلن به روی صحنه برد.
در دهه ۱۹۹۰ «توسکا» ی پوچینی را با شرکت لوچیانو پاوراتی در نقش ماریو و آینس سالازار در نقش توسکا در راپرای رم به صحنه آورد. در ۲۰۰۱ برداشتی از «آیدا»، اپرایی که در اصل برای صحنه ها و تالارهای بزرگ نوشته شده در سالن کوچک «تاتر وردی» ، به روی صحنه برد. چالشی که کم تر هنرمندی توان به دوش کشیدن آن را دارد. از خواسته های همیشگی زفیرلی ساختن فیلمی در باره ماریا کالاس بود. زفیرلی در ۱۹۵۵ توانسته بود اعتماد این خواننده بزرگ اپرا را برای همکاری جلب کند. این آرزو سرانجام در ۲۰۰۲ با کمک سیلویو برلسکونی و شرکت تولید سینمایی او بر آورده شد. «کالاس برای همیشه» با حضور فنی آدانت در نقش کالاس و جرمی آیرون در نقش یک مدیر اپرا (که به نظر بسیاری شخصیت خود زفیرلی بود) تهیه شد.
فرانکو زفیرلی در ۲۰۰۴ نشان شوالیه افتخاری بریتانیا را کسب کرد. دو سال پیش تر از آن نیز سرانجام جایزه افتخاری «دیوید دی دوناتلو» – آکادمی علوم و هنرهای سینمای ایتالیا – جایزه ای معادل اسکار را دریافت نمود. زفیرلی همه عمر با کم لطفی جامعه منتقدان سینمایی ایتالیا روبرو شده بود. سینمایی نویس های ایتالیا هرگز او را به عنوان یک فیلمساز مؤلف نپذیرفته بودند. در ۲۰۱۳ نیز شهر فلورانس والاترین تقدیر خود – فیورینو د اورو ( مدال طلای فلورانس» را به خاطر همه افتخاراتی که این شهروند که یادآور همه فناوران و هنرمندان رنسانس بود، به وی اهدا کرد.
فرانکو زفیرلی همه آثار خود را وقف فلورانس نمود.