اکنون که سرمایه داری جهانی به تنها نیروی راستین انقلابی تبدیل شده است، یک رویکرد تازه اهمیتی افزوده می یابد. آن چه از «چپ» باقی مانده، در سودای پاسداری از […]ادامه
با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری، سفر اوت ۱۹۷۶ کیسینجر آخرین فرصت او در تضمین موفقیت یک قرارداد هسته ای با شاه ایران در دور اول و تنها دور ریاست […]ادامه
بدبختی این مردم این است که به اصل مسامحه و مدارا معتقدند و بعید نیست که دوران سازگاری و مماشات با کفار دوباره فرا رسد. سیاستمدار می گفت، وقتی که […]ادامه
جهانی شدن، که طی چند دهه اخیر نیرویی همسان قوه جاذبه داشته است، آشکارا به شکلی نامنتظر در حال تحول است. دوری از یک اقتصاد پیوسته جهانی رو به شتاب […]ادامه
اگر چه جنگ ولادیمیر پوتین در اوکراین یادآوری تاریک ترین لحظههای قرن بیستم است، اشتباه است که آن را فقط تکرار تاریخ بخوانیم. آنچه شاهد آنیم، همگرایی رخدادهای پیشین و […]ادامه
اگر چه جنگ ولادیمیر پوتین در اوکراین یادآوری تاریک ترین لحظههای قرن بیستم است، اشتباه است که آن را فقط تکرار تاریخ بخوانیم. آنچه شاهد آنیم، همگرایی رخدادهای پیشین و میراثهای ناتمام در یک نقطهی انفجار است
اکنون که سرمایه داری جهانی به تنها نیروی راستین انقلابی تبدیل شده است، یک رویکرد تازه اهمیتی افزوده می یابد. آن چه از «چپ» باقی مانده، در سودای پاسداری از دستاوردهای «دولت رفاه» است، پروژه ای که در کل تحولاتی که سرمایه داری طی چند دهه گذشته در بافت جوامع ما ایجاد کرده است را نادیده می گیرد
با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری، سفر اوت ۱۹۷۶ کیسینجر آخرین فرصت او در تضمین موفقیت یک قرارداد هسته ای با شاه ایران در دور اول و تنها دور ریاست جمهوری جرالد فورد بود. کیسینجر و شاه هر دو احساس کرده بودند که روزنه توافق هسته ای در حال بسته شدن بود و بنا بر این هر دو مجبور بودند برای تحقق این توافق به سازش برسند.
بدبختی این مردم این است که به اصل مسامحه و مدارا معتقدند و بعید نیست که دوران سازگاری و مماشات با کفار دوباره فرا رسد. سیاستمدار می گفت، وقتی که من چنین ادوار شومی را در نظرم مجسم می کنم، لرزه بر اندامم می افتد.
جهانی شدن، که طی چند دهه اخیر نیرویی همسان قوه جاذبه داشته است، آشکارا به شکلی نامنتظر در حال تحول است. دوری از یک اقتصاد پیوسته جهانی رو به شتاب است. اکنون موضوع مورد جدل، بهترین شیوه دور شدن از این پیوستگی است.
او از «مه» باغ شعرم هراس داشت و به گلگشت نیامد و هدیه ی من در دستم بیفسرد، اما نمرد، و دانستم که روزی این مه خواهد گسست و ما یکدیگر را باز خواهیم یافت… و اگر باغ شعرم مصنوعی است، راستکاری من است. چه، پژواک زمان و مکان در باغم آب را آلوده است.میوه های باغم فلزی اند و شکوفه ها و پرندگان، کاغذی. و آنچه راستین است قفس هایند که بر دیوارهای سربی آویزانند… روزی که مه بگسلد، پرندگان، میوه های شعر و زندگی راستین خواهند شد. و قفس ها تصاویر مه آلودی خواهند بود، و پرندگان مشتاق
بدترینها، یا «بیشتر بدترینها» بر جعفر پناهی روا شده. فیلمهای او گواه بر اراده، استقامت، و شهامتی هستند، که بی اعتنا به موانع، برای آفرینش هنر ضروری شمرده میشوند