سال ۲۰۱۸ در حالی رو به پایان می رود که دوستداران سینما چندین شخصیت گرانقدر سینما را طی آن از دست دادند. در ماه اپریل میلوش فورمن درگذشت. در اواخر نوامبر نیز به فاصله چند روز استاد پیشرو نیکلاس روگ، و سپس برناردو برتولوچی. کافی است «آمادئوس» میلوش فورمن، «اجرا»ی نیکلاس روگ و «دنباله روی» برناردو برتولوچی را بار دیگر نگاه کنیم تا به تأثیر شاهکارهای این فیلمسازان بر سینمای امروز جهان پی ببریم.
تأثیر برتولوچی بر سینما – شاید به دلیل ویژگی «بحث انگیز بودن»، چه از حیث محتوای آثار و چه نحوه برخورد شخصی او – ماندگارتر از دو فیلمساز دیگر بوده است. دو سال پیش طرح دوباره رفتار او با ماریا اشنایدر بازیگر«آخرین تانگو در پاریس» جنجال فراوانی به راه انداخت. از برتولوچی پرسیده شده بود که آیا وی از مارلون براندو خواسته بود تا در صحنه همخوابگی/ تجاوز به اشنایدر او را بدون اطلاع قبلی – سر صحنه – غافلگیر سازد.
هیاهوی تازه یاد آور جنجالی بود که «آخرین تانگو در پاریس» چهل سال پیش به سان انفجاری هسته ای در سینما به راه انداخت. برتولوچی با «آخرین تانگو» سینمای بین المللی را وادار نمود تا با مسأله سکس در سینما، همچون دیگر شیوه های هنری برخوردی از سر بلوغ و رشد داشته باشد.
مناظره و مباحثه پیرامون کارهای برتولوچی ناشی از تلاش و تعهد عمیق او به مکاشفه ابعاد سیاسی، معنوی و شهوانی انسان بوده است. هر کار او گروهی خاص را آزرده کرده است، اما کل کارنامه او گونه ای شورش علیه همه نهادهای متعارف شمرده می شود.
شاید این وسوسه تحریک، این تراشه زدن بر همه ارکان تزویر آدمی را (سیاست، مذهب، سکس) وی از فیلمساز- شاعر دیگر ایتالیایی «پیر پائولو پازولینی» که برتولوچی به عنوان دستیار کارگردان پیشه فیلمسازی را با او آغاز نمود آموخته بود. پازولینی را می توان از بزرگترین فیلمسازان جهان دانست، گو این که الزاماً کارگردان بزرگی نبود: در فیلم های پازولینی اجرای بازیگران یکدست نبود، در بسیاری موارد کنار هم قرار گرفتن ها و میزانسن ها غریب و بی معنی بودند، اما وقتی به عصاره کار های او می رسیدیم، می دیدیم که آشکارا و جسورانه همه ارزش های جهان معاصر را به چالش می کشد.
برناردو برتولوچی در ۱۶ مارچ ۱۹۴۱ در خانواده ای ثروتمند در شمال ایتالیا به دنیا آمد. پدرش، آتیلیو برتولوچی، نویسنده و شاعری سرشناس بود و برناردو نیز که به ادبیات کشانده شده بود، در بیست و یک سالگی جایزه ای برای سروده هایش برد.
برتولوچی کار سینما را در ۱۹۶۱ با دستیاری در «آکاتونه»، برداشت نو ولی نیم بند پازولینی از سنت نئورآلیست سینمای ایتالیا آغاز کرد. دو سال بعد فیلم «پیش از انقلاب»، نیمه اتوبیوگرافی او در باره دانشجوی بیست ساله ای که بر دوراهی گزینش میان سازش کاری های بورژوازی و مارکسیسم انقلابی قرار گرفته توجه منتقدان سینمایی را جلب کرد. رگه های تولد یک مؤلف سینما با این اثر ملاحظه می شد.
در ۱۹۷۰ با «دنباله رو» که اقتباسی از رمانی نوشته آلبرتو موراویا بود، برتولوچی نخستین نامزدی اسکار کارگردانی را کسب کرد. دنباله رودر ردیف آثار برتر سینمایی جهان قرار دارد. داستان در زمانی درست پیش از سقوط موسولینی اتفاق می افتد و کنکاش در شخصیت پیچیده و پریشان مرد جوانی است (ژان لویی ترنتینان) که بزهکاری های گذشته او را به مهره ای مناسب برای بهره جویی های حزب فاشیست و پلیس مخفی موسولینی تبدیل کرده و در نتیجه وادار به ارتکاب جنایات بیشتر – از جمله قتل یکی از معلمان پیشین خود در پاریس می کند.
دنباله رو بر سینماگران روز هالیوود در دهه ۱۹۷۰ و پس از آن، از جمله استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیسی و فرانسیس فورد کوپولا تأثیر گسترده و عمیقی گذاشت. «ویتوریو استورارو» فیلمبردار برجسته ایتالیایی که در این فیلم و سایر کارهای برتولوچی تصویرگر او بود، چند سال بعد فیلمبرداری « آخرزمان، اکنون» کوپولا را به عهده گرفت.
فیلم بعدی برتولوچی «آخرین تانگو در پاریس» اگر چه در زمره مهم ترین فیلم های قرن بیستم شناخته می شود، اما موفقیت تجاری آن به گفته خود برتولوچی بیشتر پس از جنجال پیرامون سکانس جنسی آن میان مارلون براندو و ماریا اشنایدر به دست آمد. برناردو برتولوچی بهای سنگینی برای این فیلم پرداخت. کلیه حقوق مدنی وی از جمله حق رأی او در ایتالیا به مدت پنج سال توقیف شد.
موفقیت جهانی او پس از آخرین تانگو فرصت نخستین کار استودیویی در هالیوود را پدید آورد. این پروژه تولید حماسه بزرگ «۱۹۰۰» ایتالیا بود. در این فیلم برت لنکستر، دانالد ساترلند، ژرار دوپاردو و رابرت دنیروی جوان بازی داشتند. این بازیگران در کنار کشاورزان منطقه «امیلیا» ایتالیا به بازسازی مبارزات اجتماعی ابتدای قرن در ایتالیا پرداختند. نسخه ۱۹۰۰ تدوین شده برتولوچی پنج ساعت و هفده دقیقه بود که مایه مناقشه شدیدی میان او و کمپانی پارامونت گردید. نسخه آمریکایی این فیلم به مدت چهار ساعت و چهار دقیقه در ۱۹۷۷ روی پرده آمد. مبارزه با پارامونت و برخوردهای متناقض و متفاوت منتقدان کم و بیش مسیر حرفه ای برتولوچی را متوقف ساخت.
اما ده سال بعد، با ۹ جایزه اسکار در اثر تاریخی پر هزینه دیگری، هالیوود آغوش به برناردو برتولو چی بازگشود
آخرین امپراتورکه در زمره آخرین آثار حماسی سینمایی – بدون تروکاژهای دیجیتال بود، با آثار دی. و. گریفیث به ویژه «تعصب» مقایسه شده است.برتولوچی حکومت چین را متقاعد نمود تا به وی اجازه دهد در «شهر ممنوعه» فیلمبرداری کند. او بدین ترتیب نخستین فیلمسازی بود که مجاز به تولید کاری داستانی در شهر ممنوعه گردید. اگرچه عنوان فیلم، «آخرین امپراتور» – پیش از دیدن فیلم ظاهراً به گونه ای بیهوده سرنوشت تراژیک « پو یی» – کودکی که در سه سالگی به مقام خدا- شهریاری رسید و درهفت سالگی از این مقام خلع شد را باز می گوید، اما هدف برتولوچی گذشته از نمایش شکوه امپراتوری، روایت سرنوشت وی به عنوان اولین و آخرین امپراتوری بود که پس از خلع از مقام پادشاهی مجاز به باز آموزی و ورود به زندگی عادی شد. تکیه برتولوچی بر «آخرین» نیز تأکید برهمین نکته بود.
برتولوچی در ۱۹۹۶ بعد از ۱۵ سال فیلمی تازه در ایتالیا ساخت. در این فیلم، «زیبایی ربوده» لیو تایلر ۱۹ ساله نقش محوری داستانی را داشت که تماماً در توسکانی فیلمبرداری شد. در ۱۹۹۸ «گرفتار» را در رم، و در ۲۰۰۴ «رؤیا پروران» به یاد و در ستایش از پاریس ۱۹۶۸ و روزهای افسانه ای سینماتِک فرانسه در آن سالیان ساخت.
برتولوچی آخرین فیلم خود «من و تو» را که پس از ۲۳ سال فیلمی به زبان ایتالیایی بود از روی صندلی چرخدار کارگردانی نمود.