اورهان پاموک دلشوره دو بیماری همه گیر داشته است. یکی او و میلیون ها ترک دیگر را سال گذشته در خانه هاشان محبوس کرد. دیگری واگیر همگانی بیش از یک قرن پیش که سال ها در ذهن او رشد کرده و سرانجام بر برگ های داستان بلند تازه ای، «شب های طاعون» جاری شد.

پاموک نگارش کتاب تازه را پنج سال پیش آغاز کرد. داستان در یک جزیره خیالی ترکیه در دریای اژه در اوایل ۱۹۰۰ و در بحبوحه یک طاعون خیارکی همه گیر اتفاق می افتد. همچنان که اورهان پاموک کتاب را به پایان می برد، کووید-۱۹ ترکیه را در خود فرو برد. واقعیت سرزده به قصه وارد می شود. «یک باره دنیای خصوصی من فرو پاشید. همه، واژه های مرا به کار می بردند. همه از قرنطینه حرف می زدند، گویی این کتاب را می شکافتند.»

وقفه نگارش دو هفته بیشتر به درازا نکشید. خروش همه گیر کووید و نگرانی از تندرستی شخصی، نویسنده را وادار کرد تا رنج شخصیت های قصه اش را بهتر ببیند. پاموک بخش هایی از کتاب را از سر نوشت.

«شب های طاعون» اخیراً به ترکی انتشار یافته. ترجمه انگلیسی آن سال آینده حاضر می شود. هدف گفتگو پیرامون کتاب تازه است اما پاموک به اوضاع و احوال امروزی ترکیه می پردازد. «این روزها گفتگوی دو ترک در خصوص موسیقی یا ادبیات بدون رسوخ سیاست در مکالمه آنان میسر نیست. بوی تعفن سرکوب همه جا به مشام می رسد».

آقای پاموک می گوید قرار بعد از گفتگوی ما با «مراد صابونچی» است؛ روزنامه نگاری که به تازه گی پس از یک سال حبس به اتهام بی اساس تروریسم و کودتا از حبس آزاد شده. چند روز قبل یکی از مهمانان صابونچی با انگشت های شکسته وارد استودیو شده بود. این میهمان که از منتقدان دولت بود مورد حمله اوباش ناسیونالیست قرار گرفته بود. پاموک که از به یاد آوردن این واقعه سخت برانگیخته شده، می گوید «همه را به زندان می اندازند که هیچ، آنها را کتک می زنند و مجروح می کنند.»

اورهان پاموک در سال ۲۰۰۵، یک سال پیش از دریافت جایزه نوبل ادبیات، خود رویارویی ای با زندان داشت. در آن زمان دادستانی ترکیه او را به «توهین به هویت ترکی» متهم کرده بود. جرم وی مختصر مصاحبه ای با یک روزنامه نگار سویسی در مورد کشتار و اخراج بیش از یک میلیون تن از ارامنه طی جنگ اول جهانی بود. پاموک به سه سال زندان محکوم شد، اما مجازات وی اندکی بعد لغو شد. حتی هنوز وی به دلیل همین گفتگو تهدید به مرگ می شود. هنوز محافظ شخصی دارد.

پاموک می گوید: « امروز جایی برای آزادی کلام نیست. پدیده بی سابقه ای که من هرگز در این کشور ندیده بودم، سکوتی است که بلافاصله پس از ذکر نام رییس جمهور حاکم می شود. پیش تر توی تاکسی یا سوپرمارکت می شد ناسزایی گفت. امروز فقط سکوت است.»

باقی سکوت

پاموک می گوید « من همیشه به دلیل مصاحبه هایم به دردسر می افتم، نه قصه هایم». ممکن است این وضعیت با کتاب آخرین وی عوض شود. یک مقاله نویس مقبول ترک اندک زمانی پس از انتشار کتاب، مدعی شده که او کمال اتاترک بنیان گذار ترکیه نو را در قالب یکی از شخصیت هایش مورد تمسخر قرار داده است. احتمال می رود ترسیم شخصیت سلطان عبدالحمید دوم که با ترکیب استبداد و پان اسلامیسم تلاش کرد از سقوط دولت عثمانی پیشگیری کند، حملات بیشتری متوجه وی سازد.

اسلامیست های نوین  ترکیه – از جمله پرزیدنت طیب اردوغان، عبدالحمید را به عنوان قهرمان اواخر دوران عثمانی بازسازی کرده اند. یک سریال تلویزیونی که از شبکه دولتی پخش می شود، سالیان آخر عبدالحمید را به مثابه الگوی آقای اردوغان، قربانی دسیسه های اروپا و صهیونیست ها تصویر می نماید. آنچه این هفته پرزیدنت اردوغان می گوید، در قسمت هفته بعد از زبان سلطان عبدالحمید جاری می شود. در «شب های طاعون» عبدالحمید چندان هم مهربان و عادل نیست. پاموک می گوید:‌« عبدالحمید پارلمان را بست، وقعی به آزادی گفتار نمی نهاد و استانبول عثمانی را به یک دولت پلیسی تبدیل کرد.»

اورهان پاموک نویسنده ای دقیق است که در قصه سرایی هایش جزییات مرتبط با قصه را در عمل جمع آوری و یا بازسازی می کند.  در یکی از رمان های نخستین خود «نام من سرخ است» که ماجرای قتلی مرموز در استانبول قرن شانزدهم است، همه مینیاتوریست های دوران عثمانی را یادآوری می کند. پس از انتشار«موزه معصومیت»، داستانی از دلدادگی و تداوم عشقی ممنوع از طریق اشیاء و تعلقاتی که شخصیت اصلی داستان را با محبوبش مرتبط می سازد، پاموک عملاً خانه ای در استانبول به صورت یک موزه در آورد و تمامی اشیائی که در داستان ذکر شده اند در آن جای داد. برای « شب های طاعون» هر نوشته و مدرک مربوط به بیماری های همه گیر جهانی را گرد آوری کرد. شیوع وبا از چین و هند تا عثمانی و کشتی هایی که زائران مسلمان را به مدینه و مکه می بردند و مقاومت مردم در برابر قرنطینه در سرتاسر امپراتوری عثمانی.

اما آنچه پس از شیوع کووید رخ داد، روی گرداندن  و دور شدن مردم در مترو از هر کس که عطسه ای و سرفه ای می کرد، برای او روشن کرد که چیزی را در قصه اش کم دارد. استانبول شهری با ۱۵ میلیون جمعیت در سکوتی مرگبار فرو رفته بود. شب ها با محافظش و یک دوربین عکاسی در کوچه پس کوچه های استانبول که فقط سگ ها و گربه های ولگرد در آن جولان می دادند به مکاشفه پرداخت. « دنیای قصه ام را درست تصور کرده بودم، اما از تصور یک چیز در این میان ناتوان مانده بودم و آن ترس بود. شخصیت های قصه من پیش از ویروس کُرونا نترس بودند».

پاموک به مزاح می گوید پیش تر سه محافظ شخصی داشته و حالا فقط یک محافظ کافی است. حتماً ترکیه در حال پیشرفت است. یک دلیل هم شاید این باشد که او دیگر مرکز طوفان های سیاسی ترکیه نیست. می گوید این مرکز دیگر ناپدید شده.

لیبرال های ترکیه اکنون همچون نسلی در معرض زوال اند. یکی دو دهه پیش دست کم این امید وجود داشت که صدایشان شنیده شود. حالا کاملاً خفه شده اند. در سال ۲۰۱۷ اورهان پاموک در مصاحبه ای طولانی با روزنامه ای که پر خواننده ترین روزنامه وقت ترکیه بود، مخالفت خود با تغییرات در قانون اساسی ترکیه و اعطای اختیارات کامل به آقای اردوغان را اعلام کرد. روزنامه مزبور بیمناک از تلافی جویی حکومت اردوغان، از انتشار این گفتگو خودداری کرد. اورهان پاموک از آن پس با روزنامه های پر تیراژ ترکیه صحبت نکرده است. آن ها نیز از او جویای گفت و شنود نشده اند.

پاموک می گوید: « امروز جایی برای آزادی کلام نیست. پدیده بی سابقه ای که من هرگز در این کشور ندیده بودم، سکوتی است که بلافاصله پس از ذکر نام رییس جمهور حاکم می شود. پیش تر توی تاکسی یا سوپرمارکت می شد ناسزایی گفت. امروز فقط سکوت است.»

  • برگردان از هفته نامه اکونومیست

***     

برچسبها ←  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اشتراک خبرنامه

اگر به خواندن همسایگان علاقه مندید خبرنامه همسایگان را مشترک شوید تا مقالات را به سرعت پس از انتشار دریافت کنید: