اگر چه موفقیت این کتاب مدیون مؤلفان آن است، اما زمان انتشار آن در بحبوحه انتخابات در این موفقیت بی تأثیر نبوده است. در فرانسه تاریخ همیشه عرصه نبرد بوده است. همان طور که « اریک زمور» مورخ و روزنامه نگار دست راستی در نقد خشم آلوده خود از این کتاب در فیگارو نوشت؛ « تاریخ جنگ است. نه فقط تاریخ جنگ، بلکه جنگ تاریخ.» او با نفی «تاریخ جهانی فرانسه» می گوید این کتاب تجاوز به هویت فرانسه و تلاشی در از میان بردن «خطوط ملی» که « قلب مفهوم فرانسوی بودن است» می باشد.
آلن فینکیلکراوت فیلسوف محافظه کار و عضو آکادمی فرانسه نیز کتاب را خشمگینانه نفی کرده و می نویسد: «مؤلفان تاریخ جهانی فرانسه گورکنان میراث های بزرگ فرانسه هستند.» منتقدان دیگر جناح راست نیز به شیوه ای مشابه با این کتاب برخورد کرده اند. مایل ژوبلو که در اصل یک بلاگ نگار محافظه کار است، نوشت: « وقتی کلژ دو فرانس این چنین فرانسه و فرانسویان را دفن می کند، ضروری است که مردم به پا خیزند و در برابر مزدورانی که قصد نابودی کشور و میراث های تاریخی و فرهنگی آن را دارند مقاومت کنند.»
چرا این کتاب با چنین خشمی روبرو شده است؟ واقعیت این است که امسال فرانسوی ها با انتخاب رییس جمهور به تعبیری تازه از تاریخ فرانسه نیز رأی می دهند. در ماه اوت گذشته فرانسوا فییون – Fillon در سرآغاز مبارزه انتخاباتی خود اعلام داشت که در صورت برگزیده شدن به مقام ریاست جمهوری، نحوه تدریس تاریخ در دبستان ها را تغییر خواهد داد:« اگر من انتخاب شوم از سه استاد تاریخ دان برای بازنویسی تاریخ فرانسه بر محور «روایتی ملی» یاری خواهم جست.» وی چشم انداز خویش به گذشته فرانسه را «تاریخی شکل گرفته از زنان و مردان، نماد ها، بناها، و رخدادهایی توصیف کرد که همه معنی و اهمیت خود را از ساختارهای همیشه پیشروی تمدن ویژه فرانسه برگرفته اند.»
در جانب راست فییون، مارین لو پن، کاندیدای «جبهه ملی» بر ضرورت «باز آموزی تاریخ فرانسه – همه تاریخ فرانسه، مثبت ترین و افتخار آمیز ترین بخش های آن» تأکید نموده است. او معتقد است که هر فرد فرانسوی باید از گذشته آگاه و مغرور باشد. وی توضیح داده است که در عمل، این به معنای حذف هر اشاره ای به جنگ دوم جهانی و دوران استعمار از برنامه های مدارس ابتدایی است.
کتاب «تاریخ جهانی فرانسه» هیچ اشاره ای به جریانات سیاسی اخیر ندارد، اما نیازی به چنین اشاره ای نیست. انتشار آن در اوج مبارزات انتخاباتی از سوی جناح های سیاسی راست تحریک و رسوایی آفرین قلمداد شد. منتقدان دست راستی در نشریاتی همچون فیگارو بر آن تاختند و روزنامه های چپ گرا نظیر لوموند و لیبراسیون آن را به عنوان تلاش مورخان دانشگاهی در ارائه روایتی تازه و نوین از تاریخ فرانسه، منطبق با مناظرات و تأثیرات ناشی از «جهانی شدن» مورد ستایش قرار دادند.
آنچه «تاریخ جهانی فرانسه» را در مقایسه با کتاب های تاریخی دیگر «جهانی» می سازد، تأکید آن بر عناصر «غیر فرانسوی» و تأثراتی است که از گوشه و کنار جهان زندگی فرانسه را اشباع کرده اند. برای نمونه به چند عنوان ازمحتوای این کتاب توجه کنید: نخستین ترجمه قرآن به لاتین تحت نظارت «پیر لو ونرابل – Pierre le Vénérable»، دسترسی و انتقال نسخه تذهیب شده «اطلس کاتالان» به کتابخانه سلطنتی فرانسه در زمان شارل پنجم در ۱۳۸۰، و پذیرش جنجال برانگیز کاروان دیپلماتیک ایران در کاخ ورسای در دوران امپراتوری لویی چهاردهم در ۱۷۱۵(همزمان با سلطنت شاه سلطان حسین صفوی). کتاب این نکته که هویت فرانسوی همواره موجودیت داشته و کلیشه « پیشینیان گل Gaul» و پالایش فرهنگ فرانسه به عنوان یگانه تمدنی غنی در طول اعصار را رد می کند.
«هویت» همواره واژه محبوب جناح محافظه کاران در سیاست فرانسه بوده است. نیکلا سارکوزی پس از کسب مقام ریاست جمهوری در ۲۰۰۷ وزارت خانه ای تحت نام «وزارت مهاجرت، یکپارچگی و هویت ملی» ایجاد نمود. این روزها وقتی سیاستمداران در مبارزات انتخاباتی «هویت ملی» را مطرح می کنند، به هراساندن مردم از تروریست های اسلامی، مهاجران و پناهندگان خارجی، و به طور کلی نفوذ بیگانگان گریز می زنند. در مورد مارین لو پن این هراس افکنی تا آنجا پیش رفته که مدعی می شود «فرانسوی بودن فرانسه با ادامه عضویت فرانسه در اتحادیه اروپا نابود خواهد شد.»
اما گذشته از فضای سیاسی حاضر شایسته است که از کوشش مؤلفان این کتاب در رویکردی نوین به تاریخ فرانسه قدردانی کرد. تاریخ جهانی فرانسه اگرچه توسط استادان آکادمیک تاریخ نوشته شده، اما هدف آن جذب خوانندگانی در میان مردم عادی و نه الزاما دانشگاهیان بوده است. کتاب شامل ۱۴۶ فصل است که هرکدام چهار تا پنج صفحه بیش نیستند. همه رویدادها در توالی تاریخی ذکر شده اند، اما به هم پیوسته نیستند. خواننده کتاب می تواند از هر کجا و هر بخشی که مورد علاقه او باشد آن را آغاز کند. به همین دلیل کتاب سرشار از شرح توضیحاتی خواندنی و شگفت انگیز است. برای مثال، فصلی از کتاب پیرامون عطر شانل ۵ – موضوعی که هیچکس انتظار ندارد در یک کتاب تاریخی بگنجد- نوشته شده. در این فصل در می یابیم که این عطر با لابراتور «گابریل شانل» در ۱۹۲۱ شروع می شود. ادامه اطلاعات مربوط به شانل ۵، به مریلین مونرو، اندی وارهول، و فرهنگ آمریکایی بین دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ کشانده می شود. در فصل مربوط به تابلوی نقاشی معروف «دوشیزگان آوینیون» اثر پابلو پیکاسو توضیح داده می شود که این تابلو در ابتدا قرار بود «روسپی خانه آوینیون» نام بگیرد. همچنین در می یابیم که پس از انقلاب هنری دهه های پنجاه و شصت، دولت سنگال تمبر پستی با تصویر این تابلو منتشر ساخت.
این کتاب را بیشتر باید مشابه با سفری در مزه کردن شراب خواند. جرعه ای اینجا، لبی آنجا تا به خوبی بتوان طعم های گونه گون گذشته را چشید. هر فصل کتاب توسط کارشناسی مسلط بر آن موضوع نگاشته شده. بیشتر مؤلفان مورخان جوان هستند. «تاریخ جهانی فرانسه» در واقع خبر از نسل تازه ای از مورخان می دهد. همه آنها با شور و شوق و دانش موضوعات خود را در چهار یا پنج صفحه به شیوه ای دل انگیز نوشته اند.
جالب است که در کتاب هیچ از بودلر، راسین، مولیر، هوگو، و پروست یاد نمی شود. فینکیلکراوت منتقد سرسخت این کتاب می گوید «کتابی که از نویسندگان بزرگ فرانسه یاد نکند، به هویت ملی ما توهین کرده است.»
پاتریک بوشرون که سردبیری این کتاب را به عهده داشته می گوید قصد وی و سایر نویسندگان گردآوری گوشه هایی کم تر توجه شده از تاریخ فرانسه و تهیه اثری سرگرم کننده اما حقیقی بوده است. توأم با این لحن سرگرم کننده، عناوینی مهم و شناخته شده نیز به عمد در کتاب گنجانده نشده اند. «تاریخ جهانی فرانسه» فرهنگنامه ای است که وقایع و افراد نه به ترتیب الفبا بلکه بر مبنای تقویم در آن جای گرفته اند و خواننده خود می تواند آنان را در این توالی زمانی به هم ربط دهد. این گونه بازنگاری تاریخ و ارتباط مقالات به رخدادهای زمانی خواننده را وامی دارد تا گذشته را از چشم اندازی متفاوت – نه تنها جهانی، بلکه متصل به رخدادهای جاری نگاه کند.
برای نمونه، یک فصل کتاب به «بوم شناسی- Ecology» می پردازد. هیچ اشاره مستقیمی به تغییرات آب و هوایی حاضر به صورت یک معضل سیاسی نمی شود، اما از نخستین بحران آب و هوایی که شرایط فعلی را در ذهن خواننده تداعی می کند می نویسد. این فصل «۱۸۱۶- سال بدون تابستان» عنوان گرفته. مقاله این بخش در باره میزان بیش از حد ذرات سولفوری است که پیامد آتشفشان «تامبورا» در جاوه وارد جو زمین شد و در نتیجه پوششی ایجاد کرد که رسیدن انرژی خورشیدی به تمامی نقاط زمین را مسدود نمود. این رخداد منجر به سرمایی بی سابقه شد که به محصولات کشاورزی آسیب رساند و در غایت به بزرگ ترین بحران شغلی و امرار معاش در تاریخ اروپا انجامید.
چند فصل کتاب با تأکید بر نقش فرانسه به عنوان «سرزمین خوش آمدها- terre d’accueil» به «مهاجرت و مهاجران» به ویژه مهاجران فقیر آفریقایی و «سرزمین پناه جویان- terre d’asile» به خصوص پس از آن «یازدهم سپتامبر دیگر»، بعد از کودتا علیه دولت سالوادور آیِنده (آلنده) در شیلی می پردازد. پس از سقوط دولت دکتر آیِنده و فرو رفتن شیلی در یک دیکتاتوری بی رحم، فرانسه ۱۰٫۰۰۰ پناهنده را به خاک خود پذیرفت. هیچکس نمی تواند این بخش از کتاب را بخواند و آن را در ذهن خود به بحران فعلی پناهندگان ارتباط ندهد.
کتاب «تاریخ جهانی فرانسه» با بزرگداشت گشودگی فرانسه به سایر نقاط جهان، پندارهای ملی گرایانه (ناسیونالیستی) جناح راست فرانسه در مبارزات انتخاباتی – به ویژه «فرانسه فرانسوی از ابتدای زمان» را به چالش می کشد. کتاب سر آغاز «پیشینیان ما، گُل ها…» را با « پیشینیان کرومانیون- Cro-Magnon»، انسان غارنشین پارینه سنگی اروپا که اسکلت های آن ها در ۱۸۶۸ در ناحیه «دُردوین- Dordogne» کشف شد جایگزین ساخته است. مقاله این بخش تأکید می ورزد که ترکیب ویژگی های ژنتیکی و قومی از تمامی نقاط جهان از اینجا تا ۳۶٫۰۰۰سال بعد ادامه یافته.
کتاب برخی از اسطوره هایی که دستمایه راستی های فرانسه در شرح فتوحات تاریخی است را نیز مورد چالش قرار می دهد. معروف ترین آن ها پیروزی شارل مارتل بر مهاجمان مسلمان در نبرد پواتیه در سال ۷۳۲ است. «جبهه ملی» فرانسه در انتخابات سال ۲۰۰۲ این اسطوره را شعار انتخاباتی خود قرار داد: « مارتل ۷۳۲، لو پن ۲۰۰۲». «تاریخ جهانی فرانسه» می نویسد که درگیری ای میان مارتل و مهاجمان مسلمان اتفاق افتاد، اما در پواتیه و نه در ۷۳۲.
کتاب در تصحیح رویدادهای تاریخی که مبانی ناسیونالیستی فرانسه شمرده می شوند، روزنگارها را به گونه ای کنار هم قرار داده است که چپی های فرانسه نیز احتمالاً از آن خشنود نیستند. دهه ۱۹۴۰ دارای چهار مقاله است که هریک به سالی خاص متصل هستند. نخستین مقاله در پاراگراف ذکر می کند که شکست فرانسه در ۱۹۴۰ دور از فرانسه در «برازاویل» کنگو و با تلاش شارل دوگل در بازسازی دولت فرانسه با سرزمین های تحت اشغال آغاز شد. عنوان این فصل «بازاندیشی فرانسه از آفریقا» است. مقاله دوم اکتشاف غارنگاره های دوران پارینه سنگی در منطقه لاسکو در ۱۹۴۰ است. مقاله سوم به توضیح یهودستیزی، بازداشت و گردآوردن یهودیان در استادیوم زمستانی «ویودروم- Vélodrome» در پاریس، پیش از اعزام آنها به اردوگاه های آدم سوزی اختصاص یافته. مقاله چهارم به تجلیل از نخستین جشنواره فیلم «کان» در ۱۹۴۶ به عنوان رخدادی می پردازد که نقش فرانسه را به عنوان «سرزمین پدری هنر» بار دیگر تثبیت می کند. این شیوه ای غریب در گذر از تیره ترین سال های تاریخ فرانسه است. این توالی و عدم تجانسی که در تعبیر علمی از رخداده های تاریخی کنار هم چیده شده، خواننده را به یاد میشل فوکو و چالش وی از این ترتیب می اندازد.
به هر تقدیر«تاریخ جهانی فرانسه» مدعی نمی شود که کتابی در پوشش کامل تاریخ فرانسه است. هدف آن روشن ساختن لحظه هایی از تاریخ فرانسه توسط استادانی صاحبنظر است. تردیدی نیست که این کتاب نقشی مهم در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه ایفا کرده است.