خانم ها، آقایان
به دوستان عزیزی که در هیجدهمین اجلاس سالانه انجمن دوستداران فرهنگ و ادب ایران در شیکاگو شرکت کرده اید، صمیمی ترین درودها و تحیات قلبی خود را تقدیم می دارم.
امروز مایلم در باره یکی از موضوعات برجسته این دوره، که دانشنامه «ایرانیکا» باشد سخن بگویم. به راستی مایه افتخار بنده است که به مناسبت سی و پنجمین سال انتشار دانشنامه ایرانیکا که زیر نظر استادانه پروفسور احسان یارشاطر زیور طبع می پوشد، کلمه ای چند به کمال اجماع به سمع شما برسانم.
نشر چنین مجموعه عظیمی مرا به یاد متفکر بزرگ فرانسه می اندازد که در مورد دایره المعارف مشهور «دیدرو» و «دالامبر» قرن هیجدهم گفته بود که دانشنامه حکم یک بنای معتبر یادگاری را دارد که موجب فخر فرانسه است. در مورد شناسنامه ایرانیکا هم به حق می توان گفت که این مجموعه حکم یک بنای تاریخی شکوهمند و در عین حال زنده و پوینده را دارد که سبب مباهات و سربلندی ایران و تمدن ایران بوده و خواهد بود. دو صفت زنده و پویا را به کار بردم زیرا به مدد تکنولوژی جدید، این دایره المعارف قادر است که نه فقط تحول و تکامل اطلاعات و دانش ایرانشناسی را در خود منعکس کند، بلکه ضمنا به اصلاح و تکمیل و تطبیق مندرجات پیشین، برای هماهنگی با تازه ترین تحقیقات علمی و ادبی بپردازد.
سنت دانشنامه نویسی در ادبیات کهن ایران زمین سابقه ممتد دارد. کافی است در اینجا در میان قدیمی ترین آثار به کتاب «احساء العلوم» فارابی به زبان عربی اشاره کنم، که حدود هزار و پنجاه و چند سال قبل نوشته شده. و نیز به کتاب «مفاتیح العلوم» که عبدالله محمد خوارزمی در فاصله ۹۷۶ تا ۹۹۱ میلادی تحریر کرد، و این نهضت بالاخره در سال ۱۳۰۷ میلادی به تحریر دائره المعارف فارسی «دانشنامه علایی» اثر ابن سینا منتهی شد که ابوعبید جرجانی شاگرد وی تکمله ای بر آن نوشت، و اغلب علوم زمان یعنی منطق، کلام و علوم طبیعی را در بر داشت.
فهرست مفصل از دانشنامه های دیگر که در این ادوار کهن نوشته شده را مسکوت می گذارم زیرا بی گمان شما در منابعی چون خود ایرانیکا، نام و مشخصات آنها را به دست توانید آورد.
اما در باره سوابق بلافصل ایرانیکا، از سه دایره المعارف می توان سخن گفت. یکی دایره المعارف اسلام است که در سال های ۱۹۱۳ تا ۱۹۳۸ میلادی در سه زبان اروپایی نقل شده، و در فاصله ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۵ تکمیل و در یازده مجلد و عده ای ملحقات تجدید طبع گردید، دانشنامه ای که بی گمان مأخذ نخستین آقای دکتر یارشاطر بوده و هرچند در مقالات بسیار آن دانشنامه، حضور ایران در جهان اسلامی منعکس گردیده، اما به ناچار توجه کافی به فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام و ایران امروز، و برخی جنبه های دیگر این تمدن بسیار قوی معطوف نداشته و در مواردی به جای تحلیل و تعلیل، فقط به توصیف اکتفا نموده است.
دکتر یارشاطر نخست به ترجمه دائره المعارف اسلام تحت عنوان «دانشنامه ایران و اسلام» اهتمام نمود. ولی چند سال بعد، پس از انتشار دفاتری چند، این طرح را رها نمود و از ۱۹۷۳ به بعد به تنظیم مجموعه عظیم ایرانیکا همت گماشت.
از امتیازات این دانشنامه اخیر آن است که:
اولاً، سهم جوامع و سرزمین های متعددی که در خارج مرزهای سیاسی کنونی ایران قرار دارند، ولی تحت تأثیر زبان و ادب و فرهنگ سرزمین ما بوده اند و به غنی تر کردن تمدن مذکور یاری نموده اند را نادیده نمی گیرد.
ثانیاً، وجود و تأثیر اقلیت های دینی، مذهبی، و قومی که در ایران زمین زندگی می کنند و نقشی در بسط و اعتلای تمدن ایران ایفا می کنند را به خلاف اکثر آثار مشابه، مسکوت نمی گذارد.
اگر می باید به یکی از صفات بارز شخصیت دکتر یارشاطر اشاره کرد، همین وسعت نظر و سعه ی صدر است که در کمتر مردان محقق سراغ می توان گرفت. علاوه بر لغت نامه بسیار مفصل دهخدا که تا حدودی حالت دانشنامه دارد، دومین سابقه در خور ذکر، دائره المعارف فارسی دکتر غلامحسین مصاحب است که در سال های ۱۹۶۶ و ۱۹۹۵ به چاپ رسید. دیگر کتاب مبسوط، «ایرانشهر» در دو مجلد ( ۱۹۶۳ و ۱۹۶۴) است که توسط کمیسیون ملی یونسکو تحت نظر آقای علی اصغر حکمت نشر شد، و اتفاقاً این بنده کمترین نیز همراه با دو سه تن دیگر نقشی داشتیم.
نیازی به گفتن نیست که ایرانیکا بر همه آن سوابق، از نظر جامعیت، برتری دارد.
هر گاه به سرگذشت دکتر یارشاطر و خدمات برجسته ایشان نگاه کنید، چند خصوصیت دیگر این مرد بزرگ فرهنگی توجه شما را به خود جلب می کند:
نخست، قوه خلاقیت است که پیوسته در زمینه تازه و بدیعی از فعالیت های سودمند فرهنگی جلوه گر می شود. در آن میان به حساب سر انگشتی، لااقل ۱۶ صنع جدید در خور یاد آوری است. از تأسیس «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» در سال ۱۹۵۴ گرفته تا ایجاد «انجمن کتاب» و مجله «راهنمای کتاب»، به راه انداختن «نشر ادبیات کودکان و نوجوانان»، و تحریر و تألیف در «لهجه ها و گویش های محلی». از بنیان گذاری «مرکز مطالعات ایرانی» در دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۶۷ و هدایت و ترویج بعضی از انتشارات سلسله میراث فارسی یا ایرانی، برقراری سخنرانی ها در مورد مطالعات ایرانی در همان کلمبیا (۱۹۷۹)، تا نظارت بر نگارش دو مجلد از مجلدات «تاریخ ایران» که به اهتمام کمبریج نشر شده است.
همچنین پایه گذاری ترجمه، تحشیه و توضیحات چهل مجلد تاریخ طبری که از اعاظم تواریخ در دنیا محسوب است. کمک و پشتیبانی از نشر هفت مجلد شاهنامه که به صورت چاپ انتقادی، توسط دکتر جلال خالقی مطلق تهیه شده است. علاوه بر این ها باید به پایه گذاری ۱۴ مجلد تاریخ ادبیات ایران، که هرگز سابقه ای به این وسعت و عظمت نداشته اشاره کرد.
آثار قلمی خود دکتر یارشاطر هم در شمار آثار نفیس و فاخر ادبیات فارسی است، زیرا ایشان علاوه بر قدرت تحریر، از فصاحت کلام و بلاغت و زیبایی سخن برخوردار است که خود آن موضوع شایان بحثی دیگر است. صفت دیگر دکتر یارشاطر، کوشش بی وقفه و خستگی ناپذیر اوست، که موانع جسمی، لحظه ای ایشان را از کارهای فرهنگی و سفرهای پیاپی، به همان منظور باز نداشته و نمی دارد.
باید به توانایی دکتر یارشاطر که فزون از ۱۲۰۰ پژوهنده را زیر چتر این دائره المعارف به کار گرفته است، سر احترام فرود آورد. زیرا تا بدانجا که می دانم، کمتر دائره المعارفی است که بتواند از دایره بالنسبه بسته به نویسندگان وابسته خود، پای فراتر نهد. این هم نشانه دیگری است از همان وسعت نظر و سعه ی صدری که بدان قبلاً اشارت رفت.
اگر شما فقط مجلد سیزدهم دایره المعارف ایرانیکا را که سیصد صفحه آن در بیان جغرافیا، تاریخ، شرح احوال، زبان ها و ادبیات و مذاهب ایران است ملاحظه کرده باشید، نام ۸۸ محقق را در تهیه آن مجلد می توان دید، که هم به محیط های دانشگاهی، و هم به دیگر فضاهای تحقیقی تعلق دارند.
در باره ایرانیکای دکتر یارشاطر، سخن به پایان نمی توان برد، مگر آن که از وارستگی این مرد بزرگ یاد شود که همه ثروت خود و همسرش را به بنیاد دانشنامه ایران تقدیم کرده است.
استاد دکتر حشمت مؤید در مجله «ایران نامه» در مورد دانشنامه ایرانیکا نوشته است: « باید به ملت ایران تبریک گفت که در جهان علم و ادب صاحب شناسنامه ای شده است. دیگر کسی نمی تواند شهره ی بی کران ذوق و اندیشه این ملت را به خود و یا دیگران نسبت دهد. برای بنده شبهه ای نیست که دکتر یارشاطر از بزرگ مردانی است که مرزهای زمان را خواهد شکست و به جاودانگان تاریخ خواهد پیوست.»
❊