زن سرخ موداستان زن سرخ مو ترکیبی است از عشق و انتقام در محدوده ی دو اسطوره قدیمی یونانی و ایرانی: شاه اودیپ و رستم و سهراب. پاموک دو اسطوره از دو همسایه ی ترکیه، ایران و یونان را محور اصلی قصه خود قرار داده است. تقابل این دو اسطوره رقیب همسایگان شرق و غرب ترکیه نمادی از تضاد میان شرق و غرب است. در اثر سوفوکل اودیپ نادانسته پدر خویش را به قتل می رساند و در اثر فردوسی رستم فرزند خود سهراب را می کشد. پاموک پسزمینه قصه ی خود را در همین تضاد ترسیم کرده است.

در دنیای پاموک شخصیت های اودیپی علیه پدران سنتی اسلامی – عثمانی به نبرد می ایستند.این خط اصلی نام من سرخ است (۲۰۰۱) بود. در رمان سیاسی برف (۲۰۰۴) پاموک باز هم تضاد اسلامیسم و سکولاریسم را با تقابل پدر کشی و فرزند کشی به قلم می کشد. آبی که یک تندرو اسلامی است داستان رستم و سهراب را برای “کا” که یک روشنفکر سکولار است بازگویی می کند: « داستان رستم و سهراب قصه ای از شاهنامه فردوسی است. روزگاری میلیون ها نفر از تبزیز تا استانبول، از بوسنی تا ترابوزان این قصه را می دانستند و می شناختند و هر بار ان را می شنیدند رابطه ای با ان در زندگی خود می یافتند. این قصه با ان ها همان گونه رابطه می یافت که اسطوره اودیپ و یا مکبث با مردم غرب و برداشت انان از قدرت و مرگ سخن می گفت.»
پاموک در این قصه جهان بینی یک اسلامیست و یک مدرنیست غرب گرا را در مقابل هم قرار می دهد.

در رمان ”زن سرخ مو” ( که ترجمه فارسی ان نیز سال گذشته در ایران انتشار یافته) اورهان پاموک بار دیگر به شیوه ای مستقیم تر تضاد تفکر مذهبی اسلام تندرو و غرب گرایی را در چهارچوب دو اسطوره «ادیپ شاه» و «رستم و سهراب» ترسیم می کند. ساختار ”زن سرخ مو” از سه بخش متشکل شده که هرکدام به یک شخصیت اصلی قصه اختصاص دارند که به نوعی نمادهای عقده های اودیپی ترکیه هستند: نخست، شخصبت پدر سالار استاد محمود، پس از ان شخصیت سکولار پسر (جم) و در بخش سوم شخصیت زن اصلی گل جهان . پاموک تضاد های ”دین” و ”دولت” را از طریق فضایی که برای این شخصیت ها ایجاد کرده توصیف می کند، اسلام کلیشه ای در برابر چشم انداز دوگانه ی سکولاریسم و از میانه آن روایت زن/مادری ساکت و سرکوفته.

بخش نخست، ماجرای جم نوجوان است که در ۱۹۸۵ در شهرک ”اونغوران” ترکیه به کار چاه کنی مشغول است. ترکیه به تدریج از کودتای نظامی ۱۹۸۰ سر بر آورده است. پادگان نظامی این شهر در زمینه بخش اول یاد اور خطر دایمی مداخله نظامیان در امور روزمره مردمی است. استاد متخصص حفر چاه ”استاد محمد” جایگاهی پدرانه برای جم دارد که با پدر واقعی خود چندان رابطه ای نداشته. استاد محمود جم را زیر چتر حمایت خویش قرار می دهد و هر غروب پس از پایان کار برای او روایاتی از قرآن ذکر می کند. در بحبوحه کار طاقت فرسای حفر چاه و آموزش های غیر مستقیم قرآنی جم زن زیبای سرخ مویی را که در تروپ هنری سیاری که در شهر به اجرای نمایش مشغول است می بیند. در حال و هوای ترکیه سال های ۱۹۸۰ گذشته از آن که یک فرد تا چه حد خوش فکر و مترقی باشد، وقتی زن سی ساله زیبا رویی با دامن کوتاه ابی از نوجوانی بخواهد که ساعت ده شب با او قدم بزند، تنها و تنها یک اندیشه به ذهن خطور می کند.

زن سرخ مو عضو یک گروه تاتری دست چپی است. جم نخستین تجربه جنسی خود را با او به دست می اورد. در رمان سیاسی برف نیز یک تروپ سیار تاتری دست چپی مسؤول یک کودنای نافرجام می شود. جم، زن سرخ موی و پدر غایب جم مثلث اودیپی تازه ای را در این داستان شکل می دهند چرا که زن بیست سال پیش تر با وی رابطه داشته.

طی حادثه ای در حین حفر چاه (که نمادی فرویدی از رحم زن است) جم می پندارد که استاد محمود را کشته است. عقده اودیپی که پاموک در این داستان طرح می کند همچنین استعاره ای از مدرنیته سکولار ـ کمالیسم ترکیه است که طی ان نسل نوین کشور نسل پیشین را از صحنه خارج می کند.

فصل دوم کتاب جم را دنبال می کند. او که شیفته نویسندگی و ادبیات بوده به تحصیلات مهندسی زمین شناسی می پردازد و پس از ازدواج با دختری به نام عایشه بسیار موفق و تدریجا بدل به یکی از ثروتمند ترین افراد استانبول می شود. در همین حال شیفتگی وی به داستان اودیپ از یک سو و رستم و سهراب از سوی دیگر تا آنجا پیش می رود که وی شرکت مستغلات و ساختمان سازی خود را «سهراب» نام می نهد و در گوشه و کنار جهان، از تهران تا نیویورک، به جستجوی نسخ گوناگون شاهنامه و رستم و سهراب می پردازد. در بخش سوم داستان از چشم انداز گل جهان، زن سرخ موی، روایت می شود. این زن در نقش جوکاستا مادرِ اودیپ و در نقش تهمینه مادرِ سهراب نمادی از آرمان های زنانه و فمینیسم ترکیه نو پس از کودتا، و سرانجام در نقش مادر و خانه داری ظاهر می شود که به نقل از سیلویا پلات «از خاکستر بر می خیزد و با موی سرخ اتشین همه مردان را مثل هوا می بلعد». پاموک در این کتاب نیز دست آخر نشان می دهد که ترکیه، همسان ایران و رستم، به این سوی به جانب شرق و پدر سالاران از آتاتورک تا اردوغان بیشتر گرایش دارد.

ترجمه انگلیسی زن سرخ موی توسط ارداغ گوکنار رییس بخش مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه دوک به روانی و زیبایی قلم پاموک انجام گرفته. نگارنده این سطور هنوز به ترجمه فارسی این کتاب دست نیافته، اما توصیه می کنم این رمان خواندنی را چه به انگلیسی و چه فارسی مطالعه کنید.

برچسبها ←  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اشتراک خبرنامه

اگر به خواندن همسایگان علاقه مندید خبرنامه همسایگان را مشترک شوید تا مقالات را به سرعت پس از انتشار دریافت کنید: