با تعلیق پارلمان بریتانیا به مدت پنج هفته همزمان با نزدیکی مهلت خروج انگلیس از اتحادیه اروپا «برکسیت»، بوریس جانسون به شدت – و شاید برای همیشه – به حاکمیت قانون در آن کشور آسیب وارد آورده است. بوریس جانسون که مدعی رهبری به سنت وینستون چرچیل است، بیشتر شبیه رهبران فاشیست اروپا در دهه ۱۹۳۰ رفتار می کند.

برداشت بسیاری از مردم از انقلاب، وقوع زلزله یا آتشفشانی ناگهانی است که تمامی یک نظام سیاسی را از بیخ و بن واژگون می کند. اما تاریخ نگاران، دانشمندان سیاسی، و حتی سیاستمداران غیر سنتی می دانند که واقعیت با این برداشت تفاوت های فراوان دارد: انقلاب هنگامی حادث می شود که یک نظام خود را از درون می خورد و تهی می شود. پس از آن است که انقلابی ها، هنجارهای متعارف، و حتی واقعیت را به عنوان پدیده هایی ناچیز بر سر راه «اراده مردم» نفی می کنند. چینی ها می گویند انقلاب آن وقت رخ می دهد که یک حاکمیت «مشروعیت آسمانی» خود را از دست می دهد.

تنها زمان نشان خواهد داد که آیا ما شاهد از درون تهی شدن دموکراسی بریتانیا هستیم یا نه. بوریس جانسون احتمالاً با تعلیق پارلمان از میانه سپتامبر تا ۱۴ اکتبر، با هدف حذف فرصت نمایندگان منتخب مردم در مقابله با طرح وی برای خروج بدون توافق از اتحادیه اروپا در ۳۱ اکتبر، از خطی بی بازگشت گذشته است.

انقلاب هنگامی حادث می شود که یک نظام خود را از درون می خورد و تهی می شود. پس از آن است که انقلابی ها، هنجارهای متعارف، و حتی واقعیت را به عنوان پدیده هایی ناچیز بر سر راه «اراده مردم» نفی می کنند

صرف نظر از هر پیامدی، دموکراسی بریتانیا هرگز مثل گذشته نخواهد بود. به طور قطع دموکراسی ای که الگوی بسیاری از مردم جهان بوده است لکه دار شده است. جانسون و طرفدارانش به درستی مدعی اند که تعلیق پارلمان چیزی غیرعادی نیست (شیوه مؤدبانه انگلیسی برای توجیه تعویق اجلاس قوه مقننه). جانسون می گوید قانون اساسی بریتانیا چنین تعلیقی را مجاز می دارد و از همین روی وی از ملکه الیزابت – تنها مقامی که اختیار فرمان تعلیق پارلمان را دارد – درخواست نمود تا با تقاضای وی موافقت نماید. جانسون در مقام نخست وزیر به طور قانونی می تواند از ملکه چنین درخواستی نماید. پرسش بر سر انگیزه است: آیا نخست وزیر می تواند تعلیق پارلمان را به ملکه پیشنهاد دهد، در حالی که نیت واضح اما ناگفته وی نفی حاکمیت آن است؟ اکنون دادگاه های بریتانیا باید در این خصوص  تصمیم گیری نمایند. 

جنگ های داخلی انگلیس در قرن هفدهم دقیقاً بر سر همین حاکمیت پارلمان بود. صلح پس از این جنگ ها و سازش با مقام سلطنت نیز می تواند مورد ارجاع مناقشه تازه باشد. محور مسأله حاضر این نکته است که پارلمان، نه مقام سلطنت و نیز قوه مجریه نهاد بنیادی حاکمیت کشور می باشد.

اما قضات بریتانیایی هنگامی که در ۲۰۱۶ رأی دادند تصمیم به خروج از اتحادیه اروپا به عهده پارلمان است و پارلمان می تواند در این مورد رأی دهد، پوپولیست های طرفدار «برکسیت» آنان را «خائن» و «دشمن مردم» خواندند. معلوم نیست که آیا دادگاه های بریتانیا همچنان بر موضع خویش پایدار می مانند یا نه. 

تصمیم «جان میجر» نخست وزیر پیشین بریتانیا در پیوستن به «جینا میلر» – ضد برکسیت که پرونده مخالفت قانونی را در ۲۰۱۶  به دادگاه انگلیس کشاند، حاکی از آن است که میجر – نخست وزیر پیشین محافظه کار، اقدامات جانسون را تهدیدی برای دموکراسی بریتانیا قلمداد می کند. 

رفتار بوریس جانسون به حاکمیت قانون در بریتانیا آسیب رسانده است. جانسون به ساختارهای قانون اساسی به دیده تحقیر و بی احترامی می نگرد، حال آن که مردی که خود را پیروی سنت های رهبری وینستون چرچیل می داند، باید با این عرفیات قانونی با احترام رفتار کند.

بر خلاف این ادعا، تلاش جانسون در خنثی سازی پارلمان بیشتر به آنچه رهبران فاشیست اروپا در دهه ۱۹۳۰ انجام می دادند شباهت دارد. یک مورد مشخص، کوشش آدولف هیتلر در متقاعد ساختن پل فون هیندربرگ، رییس جمهور سالخورده آلمان در امضای فرمان «چاره جویی شکاف میان دولت و رایشتاگ» بود که در حقیقت تداوم رایشتاگ (پارلمان آلمان) را بی اعتبار ساخت. موسولینی نیز از مجرای نفوذ بر پادشاه ایتالیا ویکتور امانوئل سوم، موقعیت خویش را مستحکم ساخت. تمکین پادشاه ایتالیا سرانجام به از کف دادن تاج و تخت و تبعید پس از جنگ جهانی دوم منجر شد. 

البته که امروز کسی چندان نگران از کف رفتن تاج و تخت ملکه الیزابت نیست. اما ملکه انگلیس به بحران سیاسی و قانونی ای کشانده شده که هیچ مورد مشابهی برای آن در تمام طول سلطنت ۶۸ ساله وی دیده نمی شود. این واقعیت که نخست وزیر به ظاهر محافظه کار بریتانیا  حاضر شده دست به چنین قماری بزند، نشانه بی اعتنایی وی به موازین دموکراتیک و حاکمیت قانون – بسیار مشابه مرشد خودش – دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا است.

چند روز و هفته آینده می تواند تعیین کننده سرنوشت دموکراسی پارلمانی چند صد ساله بریتانیا باشد. هنوز مشخص نیست که آیا اکثریت نمایندگان پارلمان بریتانیا – مخالفان خروج بدون سازش انگلیس از اتحادیه اروپا، قادر به اتحاد و ائتلاف در مقابل اقدامات بوریس جانسون در فروپاشی پارلمان هستند، و آیا دادگاه های بریتانیا از شهامت دفاع از ساختار های  قانون اساسی بریتانیا برخوردار می باشند؟ نظر و اقدام جمعی از اعضای کابینه بوریس جانسون؛ ساجد جاوید، اَمبر راد، مَت هنکاک، نیکی مورگان، و حتی طرفدار سینه چاک برکسیت، مایکل گُو برای حفظ موقعیت خود به پیروی از جانسون در نفی پارلمان ادامه خواهند داد یا نه.  

اما مهم تر از همه این ها، آن است که آیا مردم بریتانیا سرانجام «برکسیت» را همان گونه که هست – یک فریب بزرگ – تشخیص خواهند داد؟ آینده آنان اکنون بر گزینش میان بقای دموکراسی، رابطه تنگاتنگ با اروپا از یک سو و شتاب به سوی خودکامگی، حاکمیت خودسرانه، انزوای جهانی، و آغوش خفقان آور ترامپ از سوی دیگر مبتنی شده است.

نینا خروشچفا استاد روابط بین المللی در «نیو اسکول» است. تازه ترین کتاب وی (با همراهی جفری تایلر)، «ردپای پوتین: در جستجوی روح امپراتوری روسیه ای با یازده خط زمانی» عنوان دارد. این نوشته از Project Synndicate به فارسی برگردانده شده.  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اشتراک خبرنامه

اگر به خواندن همسایگان علاقه مندید خبرنامه همسایگان را مشترک شوید تا مقالات را به سرعت پس از انتشار دریافت کنید: