اینگمار برگمن، کارگردان و فیلمنامه نویس سوئدی در ۱۴ ماه جولای سال ۱۹۱۸ در سوئد  چشم به جهان گشود و در ۳۰ جولای سال ۲۰۰۷ درگذشت.
ماه جولای امسال برابر است با صدمین سالروز تولد اینگمار برگمن که عده ای او را نماد عظمت سینما و خدای این هنر می دانند. برگمن در طول عمر پرحاصل خود ۱۷۰ نمایشنامه را کارگردانی کرد و بیش از ۶۰  فیلم برای سینما و تلویزیون ساخت. ماه گذشته دو فیلم مستند
در جشنواره سینمایی کانSearching for Ingmar Bergman و Bergman: A Year in Life نمایش داده شد.

اجرای نمایشنامه ای بر اساس فیلم «فنی و الکساندر»  برگمن همچنان روی صحنه تاتر در لندن ادامه دارد و نه تنها در سراسر جهان از چندین ماه پیش مرورهای متفاوتی از فیلم های برگمن به نمایش گذاشته شده است، در لس انجلس نیز، سینما تک امریکا، موزه هنر شهر لس انجلس، ارشیو سینما و تلویزیون دانشگاه یو سی ال ا، و برخی سینماها نیز، همه برنامه های ویژه ای از فیلم های برگمن ترتیب داده اند و بیش از ۳۰ فیلم از ۶۰ فیلمی که برگمن ساخته است، با نسخه های ترمیم شده و دیجیتال جدید در سال جاری به نمایش در خواهد امد.

اغلب اینگمار برگمن را یکی از سه چهار فیلم‌ساز برجسته جهان بشمار می‌آورند؛ حتی عده‌ای معتقدند که او را هم‌طراز و همتایی نیست؛ اما فیلم‌های تهدیدآمیز، ملتهب، شخصی و گاه مبهم او هرگز کالای مورد علاقه تماشاگران نقاط مختلف جهان نبوده است. با این‌همه،«فریادها و نجواها» ی برگمن، با آنکه دردناک، خصوصی، اعتراف گونه، سخت و عبوس است، سال‌ها پیش ،۱۹۷۲، هنگام اولین نمایش عمومی در آمریکا از موفقیت تجارتی زیادی نیز برخوردار شد –به‌طوری که درآمد این فیلم به‌تنهایی از پنج فیلم قبلی او که در آمریکا به نمایش درآمده بود تجاوز کرد و سود کلانی برای برگمن، سازنده‌اش و راجر کورمن توزیع‌کننده‌اش به بار آورد. انچه در اینجا می‌خوانید ترجمه گفتگوی چارلز چمپلین، منتقد سینمایی لس انجلس تایمز با برگمن در سال ۱۹۷۲ است.

«فریادها و نجواها» در یکی از برنامه های سینماتک امریکا نمایش داده خواهد شد.

برگمن: من فقط برای بیان مقاصد خودم فیلم می‌سازم!

فریادها و نجواها

فریادها و نجواها

وقتی که «فریادها و نجواها» در آمریکا به نمایش درآمد، برگمن در کپنهاک سرگرم کارگردانی نمایشنامه‌ای از مولیر، برای «تئاتر ملی دانمارک» بود. من با او که پس از تمرین به هتل آمده بود، توانستم تلفنی تماس بگیرم. برگمن گفت: « وقتی از لویی بونوئل سؤال کردند که برای چه کسی فیلم می‌سازد، در جواب چیزی عالی اظهار داشت: «من برای دوستانم و برای بعضی از دوستان دوستانم فیلم می‌سازم.» حالا من ناگهان دوستان بسیاری یافته‌ ام ما این خیلی خوب و در عین حال خیلی تعجب‌آور است؛ چون من واقعاً فقط برای بیان مقاصد خودم فیلم می‌سازم. به همین جهت، گاهی أوقات، حتی ناگزیرم که ابتدا فیلم‌هایم را به سرمایه خودم بسازم؛ زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد که چه‌کار می‌خواهم بکنم. من «فریادها و نجواها» را به این جهت ساختم که می‌خواستم فیلم کاملاً بخصوصی ساخته باشم. خوشحالم که این فیلم، این‌همه مورد توجه قرار گرفته است.»

«فریادها و نجواها» فیلمی جالب و رؤیا گونه، مطالعه چهار زنی است که همگی در پایان بیماری یکی از آن‌ها – در لحظات مرگش – گرد هم آمده‌اند. برگمن می‌گوید:« این فیلم، به این خاطر شروع شد که می‌خواستم سناریویی یا شاید رمانی درباره مادرم بنویسم. ما، وقتی که دوران کودکی را می‌گذرانیم، چیز زیادی درباره پدر و مادر خود نمی‌دانیم. اغلب، حتی وقتی هم که پا به سن می‌گذاریم، چیز بیشتری درباره آن‌ها کشف نمی کنیم.

مادرم زنی مقاومت‌ناپذیر بود و من او را خیلی دوست ‌داشتم. با ساختن «فریادها و نجواها» می‌خواستم چیزی درباره او بازیابم. البته این فیلم سیمایی از مادرم نیست؛ زیرا هرگز قصد ساختن یک «شرح حال» را نداشته‌ام؛ اما چنین به نظر می‌آید که فقط کوششی بود تا او را بهتر بشناسم. این فیلم، مانند همیشه، مرتب تغییر می‌کرد. مادرم را به چهار زن مختلف تقسیم کردم و در هرکدام از آن‌ها چیزی راجع به او کشف کردم. امّا، با این‌حال، این فیلم را نمی‌توان سرگذشتی از مادرم خواند، بلکه فقط وسیله‌ای برای تحقیق و بررسی شخصیت اوست.

پدر برگمن کشیش بود و نمی‌دانم که آیا برگمن چیزی از او را در کشیش دردمندی که در این فیلم ظاهر می شود بجا گذاشته است که دعایش بر بالین زن مرده – در فیلم – به‌صورت فریادی از ایمانی از دست رفته درمی‌آید. ولی برگمن با عزمی راسخ می‌گوید: «ابداً هیچ‌چیز. سخنانی که «اندرس اکا» بر زبان می‌آورد، اساساً هیچ ارتباطی به فیلم نداشت. من آن‌ها را ابتدا به‌صورت شعر نوشتم، اما همچنان که در ساختن فیلم پیش رفتم دریافتم که در آنجا شعر نمی‌توانم به کار برم؛ بنابراین شعر را به‌صورت این سخنان درآوردم. این سخنان، برای فیلم، مرحله قطعی تلقی می‌شود. همه‌چیز، پس از این مرحله، دگرگون می‌گردد». وی سپس ادامه می‌دهد: «کار در تئاتر، حرفه من و ساختن فیلم کار ذوقی من است. اگر مرا مجبور می‌کردند که از این هر دو فقط یکی را انتخاب کنم، تئاتر را برمی‌گزیدم. فیلم‌سازی کاری بسیار دشوار است. کاری پردردسر است. آدم باید هر روز بالای سر خودش بایستد. در تئاتر آدم اجباری ندارد که از داستان‌های خودش استفاده کند، بلکه از آثار بزرگانی چون مولیر، استریندبرگ و ایبسن می‌توان استفاده کرد. همین‌طور اگر آدم احساس کند که آنچه را که امروز انجام می‌دهد هنوز خوب نیست و جا نیفتاده است، همیشه می‌تواند امیدوار باشد که فردا، یا هفته ‌آینده، با هفته‌های آینده بهتر خواهد شد. در حالی که فیلم چنین تسلی و تسکینی برای آدم به وجود نمی‌آورد. کار در تئاتر آدم را چندان عصبانی نمی‌کند، درحالی‌که فیلم‌سازی آدم را کمی تحت فشار و التهاب قرار می‌دهد. با این حال، انتخاب اینکه در تئاتر کار کنم یا فیلم بسازم، دشوار است».

موفقیت «فریادها و نجواها» برگمن را خشنود کرده است و می‌گوید: «هر نوع موفقیت تجارتی فیلم، خوب است؛ اما برای من، «فریادها و نجواها» اکنون دیگر در گذشته قرار گرفته است. من آن را دو سال پیش نوشتم و اکنون شادمانه پس از گذشت یک دوره بارداری ‌توان‌فرسا، مانند همیشه، تولد یافته است؛ و من، مانند همیشه، این کودک را رها می‌کنم و به دست سرنوشت خودش می‌سپارم. بی‌تردید، نسبت به این کودک عشق خواهم ورزید و احساس بسیار مهرآمیزی به او خواهم داشت، اما فیلم دیگر زاده شده است. من حالا در وضع خوبی قرار دارم. زیرا در مرحله نوشتن سناریو نیستم که ناگزیر باشم هر روز به نوشتن بپردازم، بلکه می‌توانم با افکارم، با تصور اتم و با توهماتم که در گرداگردم به پرواز درمی‌آیند، بازی کنم. زمان عالی است. هر روز، هر‌چیزی می‌تواند روی دهد. به گردش‌های طولانی می‌پردازم و چیزهایی به ذهنم وارد می شود؛ اما مرحله بعد، چندان شادی بخش و با فراغت خاطر نیست. چرا که باید همه‌چیز را، در این مرحله مهم و خطیر، به روی کاغذ آورم».

برگمن، در آن زمان اشتیاق زیادی به ساختن «بیوه شاد»، با باربارا استرایسند در نقش اصلی، از خود نشان می‌داد، اما با آنکه پس از «فریادها و نجواها» چندین فیلم ساخت، فرصت نیافت  تا به ساختن این فیلم بپردازد.

سخنان اینگمار برگمن دربارۀ کارگردان فیلم

* می‌توانید تعریف دقیق‌تری از کارگردان فیلم به دست دهید؟

* کارگردان فیلم؟ بسیار خوب. کارگردانی گفته است که کارگردان فیلم کسی است که هرگز به علت انبوه مشکلات فرصتی برای فکر کردن پیدا نمی‌کند. این دقیق‌ترین تعریفی است که می‌توان به آن فکر کرد. البته می‌توان در یک لحظه به خیلی چیزهای دیگر نیز اندیشید. می‌توان گفت که کارگردانی فیلم تبدیل دیدها، اندیشه‌ها، رؤیاها و امیدهاست به تصاویری که بتوانند این احساسات را به بهترین وجه به تماشاگران منتقل کنند. کارگردان با این نوار دراز فیلم که از طریق ماشین‌های بسیار، رؤیاهای او را مجدداً تولید می‌کند، یک نوع وسیله‌ای میافریند تا به کمک تصاویر با احساسات دیگران رابطه‌ای برقرار کند. نمی‌دانم! همچنین می‌توان از کارگردان فیلم تعریفی فنی به دست داد – کسی است که همراه عده‌ای از قبیل بازیگران، تکنسین‌ها و ماشین‌های بسیار زیاد، محصولی را تولید می‌کند. البته می‌توان این محصول را – هرکدام را که ترجیح دهید – محصولی عادی یا اثری هنری نامید؛ اما آنچه در حقیقت می‌توان از این تعریف استنباط کرد – یا چیزی سر در نیاورد!- این است که من ابداً نمی‌توانم، با اینکه سی سال است که کارگردانی می‌کنم، به سؤال شما پاسخ دقیقی بدهم.

* آیا فکر واحدی را در فیلم‌هایتان دنبال می‌کنید، یا فیلم‌هایتان تغییر می‌کنند؟ چگونه فیلم‌هایتان را می‌سازید؟

*خیر. من شیوه بسیار دقیقی دارم که طی سال‌های دراز فیلم‌سازی توسعه و رشد یافته است. روزی در «فارو» زورقی کهنه یافتم که یک صد سال پیش ساخته شده بود. بسیار زیبا بود؛ اما کسانی که مالک آن بودند می‌گفتند که چقدر برای مسافرت در دریا با ارزش بوده است. این زورقی مانند سایر زورق‌های یک‌صد سال پیش ساخته شده بود، یعنی مطابق با همان اصول بخصوصی که – بی‌شک – طی قرن‌ها تجربه در زمینۀ چگونگی ساختن زورق که در مقابل آب و هوای سخت دریا دوام بیاورد- به دست آمده بود. می‌توان گفت که طی سی سال کارگردانی، من نیز برای خود زورقی ساخته‌ام که می‌توان به‌وسیله آن از میان مشکلات کارگردانی بگذرم. ماشینی عملی ساخته‌ام، شیوه‌ای که گاه‌به‌گاه به کار می‌برم؛ اما این شیوه باید مناسب موضوعات متفاوتی که من در فیلم‌هایم با آن‌ها سر و کار دارم، باشد؛ اما در اصل من شیوه‌ای دارم که دقیقاً طرح شده است.

* چرا فیلم می‌سازید و همچنان به این کار ادامه می‌دهید و در عوض، مثلاً وقت و نیروی خودتان را صرفاً وقف تئاتر نمی‌کنید؟

بالاخره روزی از فیلم‌سازی دست بر خواهم داشت و شاید فقط به خاطر ارضاء و خوشنودی خود به تجربه کردن بپردازم زیرا یک ضبط صوت نیاگرا و یک دوربین آری فلکس دارم. فیلم ساختن فقط یک کار فکری نیست بلکه مقدار زیادی از نیروی جسمانی آدم نیز صرف آن می‌شود. تنها تعداد معدودی از کارگردانان را می‌توان یافت؛ که هنوز از شصت سالگی به بعد کار می‌کنند. برای یک کارگردان از نظر جسمانی، فیلم‌سازی بخصوص در اسکاندیناوی طاقت‌فرساتر است؛ زیرا باید برخلاف سایر کارگردان‌ها مقدار زیادی کارهای اداری و سازمانی انجام دهد. همچنین وقت زیادتری برای فیلم‌برداری در اختیار کارگردان‌های دیگر قرار می‌گیرد درحالی‌که به ما وقت کمتری برای فیلم‌برداری می‌دهند که التهاب آور و اعصاب خردکن است؛ بنابراین اگر خدا بخواهد در نظر دارم چند سال دیگری نیز به فیلم‌سازی ادامه دهم و چهار پنج فیلمی بسازم و آن‌وقت بازنشسته شوم.

اما دلیل اینکه چرا فیلم می‌سازم این است که از این کار لذت می‌برم. همیشه به این کار تمایل داشته‌ام. نمی‌دانم که این عشق و تمایل از کجا سرچشمه می‌گیرد. فکر می‌کنم به خاطر این است که می خواهم دیگران را زیر نفوذ خود قرار دهم و با آن‌ها ارتباط ایجاد کنم. بی‌گمان، سینما رسانه بسیار جالبی است که به‌وسیله آن می‌توان آدم‌های دیگر را لمس کرد، تعلیم داد، خوشحال یا آزرده ساخت، غمگین یا وادار به تفکر کرد. یا عواطف آن‌ها را برانگیخت؛ و این، محتملاً واقعی‌ترین و عمیق‌ترین دلیلی است که چرا به فیلم‌سازی همچنان ادامه میدهم. همچنین چیزی در مورد خود فیلم‌سازی وجود دارد که انسان به ان خیلی اتکا می‌کند. آدم خود را جزئی از گروه احساس می‌کند. اگر شما یک شخصی ترسو و خجالتی مانند من باشید که برای ایجاد روابط عمومی مشکلاتی دارد، آن‌وقت زندگی در دنیای گروهی فیلم‌سازی یا تئاتر بسیار عالی خواهد بود. به همین جهت، هیچ‌چیز دیگری نزد این گروه اهمیت ندارد. شما خودتان را کاملاً وقف این کار می‌کنید – و کمتر از این هم پذیرفتنی نیست – و باید به خوب یابد و حتی حماقت نیز تن در دهید یا بپذیرید که ممکن است مردم به شما بخندند که در حقیقت، فرقی هم نخواهد کرد؛ اما با فیلم ساختن و نمایشنامه بر روی صحنه آوردن می‌توان دائماً با مردم تماس و ارتباط برقرار کرد و به مشکلات دیگران راه یافت. بازیگران و اعضاء گروه ‌ همه ناگزیر به صورت گروه عاطفی در خواهند آمد که بسیار با ارزش و سرگرم‌کننده و پیوسته جالب است؛ زیرا که انگیزه بسیار برجسته و با اهمیتی که انسان همیشه احساس می‌کند تماس با مردم است، مردم زنده.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اشتراک خبرنامه

اگر به خواندن همسایگان علاقه مندید خبرنامه همسایگان را مشترک شوید تا مقالات را به سرعت پس از انتشار دریافت کنید: