بسیاری از ما ایرانیان همواره از عقب ماندگی کشور، خلقیات، رفتار اجتماعی نا پسند، و مضامینی که در این زمینه ها در مورد ایرانیان کوک شده و می شوند نا خشنود بوده و احساس تلخی در مورد رفتار اجتماعی بسیاری از هموطنان خود ویا حتی خود داریم. نگارنده نیز از این احساس تلخ عمومی مستثنی نبوده و با حساسیتی بیش ازمتوسط عموم مردم با این احساس نا خوشایند زندگی کرده است. این حساسیت سبب گردید که همواره در حد امکان مطالبی که از سوی نظریه پردازان، سیاستمداران، متفکران ایرانی و غیر ایرانی در باره این مشکلات و به ویژه مشکلات رفتاری ما ایرانیان بیان شده را مطالعه کند و در مورد آنها بیاندیشد. بر اثر این مطالعات نگارنده به دو نتیجه اصلی رسید:
- نخست این که یافتن جوابی که پاسخی جامع برای مشکل باشد به خاطر گستردگی موضوع و دخیل بودن عوامل گوناگون در ان غیر ممکن است. افزون برآن در جا یی که به مسایل رفتاری ما مربوط می شود ارائه نظرات صادقانه با یک مشکل روانشناسی روبرو می گردد زیرا موضوع نقد که رفتار ماست و نقد کننده آن که خود ما هستیم معضلی در نقد سازنده ایجاد میکند، مشکلی که مفهوم “تف سر بالا” را دارد که برای بسیاری غیر قابل تحمل است.
- دوم این که نظریه پردازان گوناگون از زمان انقلاب مشروطه از زوایای مختلف به این معضل نگاه کرده و سعی کرده اند با علت یابی، راه حلی برای آن ارائه دهند. برخی از علل ارائه شده عبارتند از تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی که شامل طیف وسیعی است از آداب و رسوم گرفته تا مذهب، عقب ماندگی علمی، نقش حکومت ها و استبداد در کشور، رویا گرایی، توجه به شعر و شاعری، خط فارسیِ، نقش استعمار و امپریالیسم در دو قرن گذشته، دوری گزیدن از خویشتن خویش، و نظراتی متفاوت که عمدتا در دو دهه اخیر ابراز شده اند. در این نوشتار ابتدا بررسی کوتاهی در مورد نظرات ارائه شده در دو دهه اخیر به خاطر اهمیت ان در مقایسه با نظرات قدیمی تر امده و سپس به مطلب اصلی پرداخته شده.
نظراتی که در دو دهه اخیر توسط نظریه پردازان و متفکران ایرانی ابراز شده اند بیشتر حالت جمع بندی نظرات گذشتگان با درس آموزی از بیش از یک قرن تلاش برای تغییر را دارند. ابراز کنندگان این نظریات عمدتا دانش آموختگان رشته های علوم انسانی نظیر جامعه شناسی، روانشناسی، رفتار شناسی، علوم سیاسی، و.. هستند لذا از نظر علمی دارای اعتبار بالایی است و با استقبال عمومی روبه رو شده و این در حالیست که بخشی از حاکمیت در ایران که از رویارویی با حقایق وحشت دارد اعلام کرده علوم انسانی غربی یکسره فاقد اعتبار است. در ضمن این نظرات در پی برقراری پل ارتباطی بین نظرات گوناگون و مجرد گذشته اند. به عنوان مثال در گذشته نظرات سیاسی نظیر اهمیت دموکراسی و آزادی فردی را سیاست ورزان عمدتا از دید سیاسی ابراز می کردند. در مقابل کسانی که مسأله توسعه اقتصادی را مطرح می کردند توجه کمتری به بعد سیاسی داشتند و توسعه اقتصادی را مقدم بر توسعه سیاسی می دانستند. امروزه دیگر این دو نظریه به صورت مجرد بررسی نمی شوند و “آزادی فردی” و “توسعه” در یک ارتباط دیالکتیکی دیده می شوند. در وجه رفتاری و اثرات ان در رشد و یا عقب ماندگی نیز می توان به نظراتی برخورد که قصد برقراری رابطه بین نظرات مجرد را دارند. به عنوان مثال درک رابطه بین کج رفتاری افراد جامعه و توسعه نایافتگی از مواردی است که نظریات جدید بر آن تکیه دارند. همان طور که آمد این نظرات به طور فراگیر در دو دهه اخیر بعد از فرو نشستن تب انقلاب و دیدن نتایج ناخواسته آن و وخیم تر شدن اوضاع سیاسی-اقتصادی-اجتماعی کشور پدید آمدند که محصول یک ضرورت تاریخی بودند. در این زمان بعد از گذشت یک قرن از انقلاب مشروطه، ایرانیان در کوله بار تجربیات جمعی خود تجربه دو انقلاب و چندین حرکت سیاسی داشتند و نظرات گوناگون را آزموده بودند و علیرغم این که بسیاری از ظواهر اجتماعی تغییر کرده بودند، کماکان شاهد ان بودند که وضعیت کشور بسیار اسف انگیز است. سقوط اخلاقی حداکثری، فساد لجام گسیخته، خشونت اجتماعی، اقتصاد نا بسامان، آسیب های اجتماعی، ما ایرانیان را بر آن داشت که حداکثر توان تعقلی و نه احساسی خود را به کار گیریم و با مشکلات خود به صورت بنیادی برخورد کنیم. خوشبختانه در این رهیابی زمان بسیار مساعد بود و خیل عظیمی از دانش آموختگان ایرانی در زمینه علوم انسانی توانستند قدم های اساسی در این مورد بردارند و امروزه حجم ادبیاتی که در داخل و خارج ایران در این زمینه ایجاد می شوند بسیار بالا است و نوید این را می دهد که ما به توان نظری لازم برای خروج از چرخه معیوب عقب ماندگی دست یافته ایم.
بررسی مشکل رفتاری ایرانیان
هدف از این نوشتار پرداختن به تمام علل بیان شده برای عقب ماندگی کشور نیست. به منظور محدود کردن دامنه بحث این نوشتار به مسأله رفتاری ایرانیان از انفرادی تا سیاسی میپردازد.
معضل رفتار انفرادی از مهمترین حساسیت های مردم ایران در یک قرن گذشته بوده و آثاری در این زمینه چاپ شده که معروفترین آن ها “خلقیات ما ایرانیان” است. جمالزاده کتاب “خلقیات ما ایرانیان” را مقارن با انقلاب سفید محمد رضا شاه منتشر کرد و موجب بحث های فراوانی شد. او در این کتاب با جمع آوری نظرات افراد ایرانی و غیر ایرانی که در مدت زمانی طولانی به ایران سفر کرده بودند سعی کرد که تصویری از رفتار ما ایرانیان از نگاه خودی و خارجیان را در برابر چشمان ما قرار دهد. از نکات جالب این کتاب این است که او به صراحت اعلام کرد ” حالا چه کار داریم که این معایب و نواقص چرا بوجود آمده و کی و از کجا بوجود آمده است!”( ص۱۱ ) لذا به دلایل این گونه رفتاراشاره ای نکرد. از ان زمان تا سال ها بعد اثر قابل توجهی در این زمینه منتشر نشد و یا نگارنده از ان بی اطلاع است. ولی مسأله کج رفتاری ایرانیان به عنوان یک مسأله درد اور در ذهن بسیاری ازایرانیان دست به قلم حضوری فعال داشت و به طور غیر مستقیم در آثار برخی نویسندگان با آن برخورد می کنیم. در این میان طنز پردازان از زمان های قبل از جمالزاده تا کنون از اشرف الدین گیلانی گرفته تا ابراهیم نبوی بخش عمده اثار خود را به بازتاب کج رفتاری ایرانیان اختصاص داده اند. به عنوان مثال ابراهیم نبوی در مقاله ای که بعد از حادثه یازدهم سپتامبر نوشت با دلایل گوناگون که همه متکی بر خلقیات رفتاری ایرانیان است ثابت کرد که این کار به هیچ وجه نمی تواند کار ایرانی ها باشد. یکی از دلایل طنز آمیز او آن بود که محا ل است یازده ایرانی بتوانند در زمانی معین در مکانی حضور یابند که اشاره است به عادت ناپسند وقت ناشناسی اغلب ایرانیان. در این نوع اثار نیز کماکان به انگیزه های این گونه رفتار اشاره ای نمی شود. در دو دهه گذشته حجم آثار منتشره در این زمینه به طور نسبی بالا رفته و افزون بر معضل رفتاری سایر رفتار ها مثل اجتماعی و سیاسی را نیز در بر گرقته. به عنوان مثال یکی از سایت های ایران به خوانندگان توصیه می کند در این زمینه کتاب های “خلقیات ما ایرانیان”، “چرا غرب پیش رفت و ما عقب ماندیم”، “جامعه شناسی نخبه کشی”، و ” جامعه شناسی خودمانی” را مطالعه کنند که نمونه هایی هستند از مطالب منتشر شده در ایران در سال های اخیر به استثنای کتاب خلقیات ما ایرانیان که تاریخ نگارش ان به پنج دهه قبل می گردد.
این نوشتار جهت بررسی، توضیح، و علت یابی معضل رفتاری ایرانیان، یکی از نظرات عمومی مطرح شده در زمینه اختلافات فرهنگی و اثرات ان در رفتار انفرادی، اجتماعی، و سیاسی جوامع مختلف با نام ” فرهنگ شرم-فرهنگ تقصیر” را به کار گرفته. با آگاهی از این که این نظریه صرفا یک نظریه در کنار نظریه های دیگر است که می تواند پاسخی برای بخشی از سؤالات مطرح شده درمورد مسأله پیچیده فرهنگ و اثرات آن در رفتار اجتماعی را ارائه دهد.
چرایی انتخاب نظریه فرهنگ شرم-فرهنگ تقصیر
نگارنده در طول سالیان متمادی مطالعه در زمینه رفتار ایرانیان و همچنین نظریه های عمومی در رابطه با تفاوت های فرهنگی در جوامع مختلف و اثر آن در رفتار انفرادی و ساخت نهاد های اجتماعی و میزان تطابق این نظریه ها با شرایط ایران، به سه دلیل زیر این نظریه را برای مطرح کردن در این نوشتار انتخاب کرده:
– باور نگارنده به عنوان یک پژوهنده غیر حرفه ای آن است که این نظریه یکی از پایه های شکل گیری فرهنگ جوامع گوناگون را هدف قرار داده تا توانایی آن را که با جامعیت بیشتری دلیل مسایل رفتاری و سیاست ها و قوانین حاکم بر هر جامعه ای که تقریبا همه متاثر از فرهنگ عمومی است با روشنی بیشتری توضیح دهد. به این ترتیب این نظریه می تواند مبنای نظری قابل قبولی برای ارائه دلایلی موجه در مورد معضل رفتاری ایرانیان باشد که در اثار منتشر شده قبلی کمتر مورد توجه بوده.
– با گردشی در مطالبی که در اینترنت وجود دارد متوجه می شویم که حجم مطالبی که از سوی ویتنامی ها، چینی ها، کره ای ها که تحت فرهنگ شرم زندگی می کنند بسیار زیاد است ولی از ایرانیان کمتر مطلبی در این مورد به چشم می خورد. می توان نتیجه گرفت که این نظریه کمتر مورد توجه ایرانیان چه در حد دانشگاهی و چه در حد عموم بوده است و گسترش آن میتواند زاویه دید جدیدی برای ایرانیان باز کند.
– اعتبار هر نظریه ای منوط به ان است که در عمل راست آزمایی شود. چگونگی راست آزمایی هر نظریه آن است که نظریه قادر باشد پدیده هایی که به آن ها پرداخته شده را با دقت قابل قبولی توضیح دهد. نگارنده وقتی که معضلات رفتاری ایرانیان و نحوه عملکرد سازمان های اجتماعی کشورمان را با توجه به تجربیات شخصی خود و بر اساس این نظریه محک زد به این نتیجه رسید که نظریه با حد روایی بالایی قادر به توضیح علل رفتار و یا عملکرد سازمان های اجتماعی ما می باشد.. به این دلیل بخشی بزرگی از نوشتار اختصاص به راستی آزمایی و کار برد این نظریه در ایران دارد.
پیدایش نظریه
توجه به اختلافات فرهنگی و ریشه های ان از دیر باز مورد توجه انتروپولوژیست ها، جامعه شنا سان، و روانشناسان بوده. در سال۱۹۴۶ بندیکت جامعه شناس امریکایی با توجه به اختلاف رفتاری سربازان امریکایی و ژاپنی به این نتیجه رسید که رفتار سربازان امریکایی بر مبنای فرهنگی است که او آن را “فرهنگ تقصیر” نام گذاشت و رفتار سربازان ژاپنی برپایه فرهنگی است که وی آن را “فرهنگ شرم” نامید. از آن زمان تا کنون افراد زیادی بر روی این مسأله کار کرده و از طریق تجربیات میدانی توانستند ان را تکامل دهند و به صورت نظریه ای مدون ارائه دهند.
تعریف شرم و تقصیر
در مواقعی که فردی عملی بد و یا خارج از عرف اجتماعی انجام می دهد و به صورت منفی چه از جانب خود و یا دیگران مورد ارزیابی قرار می گیرد احساس تلخی را تجربه می کند که بسته به نوع نگرش فرد می تواند احساس شرم و یا تقصیر باشد. محققین به این نتیجه رسیده اند که این دو احساس متفاوت اند. تفاوت در آن جا ست که فرد از چه زاویه ای ان را می نگرد و ارزیابی می کند. اگر فردی هنگام انجام عملی نادرست فردیت و موجودیت خود را خطا کار بداند، با احساس شرم رو به رواست. ولی اگر فرد دیگری در همان موقعیت خود را محکوم نکند ولی عملی را که انجام داده محکوم کند به احساس تقصیر رسیده است. از منظر دیگری نیز این دو احساس مورد مقایسه قرار گرفته اند: اگر فردی دارای این احساس باشد که از جانب دیگران مورد ارزیابی منفی قرار گرفته با احساس شرم روبه رو می شود، اما اگر شخص دیگری صرف نظر از این که دیگران چه ارزیابی ای از او دارند خود به ارزیابی منفی از عمل خود برسد با احساس تقصیر رو به رو شده است. به طور خلاصه، شرم را موقعی تجربه می کنیم که احساس بدی در مورد خود و ان چه که هستیم داریم در حالیکه تقصیر را موقعی تجربه می کنیم که در باره آنچه انجام داده ایم احساس بدی داریم. این برخورد با احساسی که از ارتکاب عملی بد تجربه می کنیم مهمترین مبنای نظریه فرهنگ شرم-فرهنگ تقصیر است.
شکل گیری فرهنگ شرم و تقصیر
بر مبنای این نظریه یکی از پایه های شکل گیری دو فرهنگ شرم و تقصیر، نحوه نگرش فرد و جامعه در مورد اعمال خارج از عرفی است که یک فرد انجام می دهد. است. در فرهنگ شرم ارزیابی دیگران از عمل فرد بسیار مهم است و بر این مبنا مسائلی مثل آبرو و غیرت در جوامعی با این فرهنگ، به مسایلی پر اهمیت تبدیل می شوند. به عنوان مثال اگر فردی عملی بد مرتکب شد و این عمل برملا نگردید، آن شخص احساس ناراحتی چندانی نمی کند و حتی ممکن است ان را تکرار کند. در فرهنگ تقصیر ارزیابی خود فرد است که بسیار اهمیت دارد نه داوری دیگران در باره او، حتی اگر عمل او بر ملا نشود. در این جوامع زمینه هایی مثل آبرو و غیرت وجود دارند ولی از اهمیت حیاتی ای که این مسایل در جوامع متعهد به فرهنگ شرم دارند برخوردار نیستند. از این گذشته سازمان های حکومتی، آموزشی؛ دینی، تربیتی و.. با توجه به توان احساس شرم در افراد از آن برای ایجاد نظم و هماهنگی فرد با عرف استفاده می کنند. امروزه جمعیت زیادی در جوامعی که فرهنگ شرم در آن نقش غالب را دارد زندگی می کنند. در این جوامع افراد با فرهنگ شرم تربیت می شوند و خجالت دادن و شرمنده سازی افراد راه کنترل اعمال فرد است. در دوران مدرن به تدریج در جوامع پیشرفته تر و افزایش روز افزون آگاهی بشر در زمینه روانشناسی، جامعه شناسی و… با تغییر مبانی آموزشی در دوران کودکی فرهنگ تقصیر به تدریج جانشین فرهنگ شرم شده است. مطالعات فراوان نشان داده که افرادی که احساس خوبی نسبت به خود نداشته باشند (محصولات فرهنگ شرم) نمی توانند از تمام ظرفیت های روانی و فکری و انسانی خود استفاده کنند و جامعه متشکل از این افراد نمی تواند جامعه سالمی باشد.
وقتی با این عینک نظری به ظاهر ساده به رفتار انفرادی، اجتماعی، سیاسی جوامع مختلف که دارای پایه های فرهنگی شرم و یا تقصیر می باشند نگاه کنیم در می یابیم بسیاری از تفاوت ها رفتاری و مدیریتی این جوامع ناشی از تمایزات فرهنگی آنها بر مبنای شرم و یا تقصیر است.
تاثیرات این دو فرهنگ بر ساختار روانی و رفتاری افراد جامعه
پژوهشگرانی که ساختارهای روانی / رفتاری جوامع را بر مبنای غلبه فرهنگ شرم یا فرهنگ تقصیر مورد بررسی قرار داده ه به تفاوت های جالبی دست یافته اند که برخی از ان ها در جدول زیر آمده است:
فر هنگ تقصیر | فرهنگ شرم |
احساس بد داشتن در مورد انجام عمل بد | احساس بد در مورد خویش |
کمتراهمیت دادن به قضاوت دیگران | اهمیت دادن بیش از حد به قضاوت و نظر دیگران |
حس تعهد به قانون و موازین عرفی | حس تعهد نسبت به دیگران و توقع از آنها |
بازیابی روانی از طریق پذیرش مسؤولیت و بخشش | بازیابی روانی از طریق انکار و تحقیر |
اعتراف، و پوزش ناشی از پذیرش مسؤولیت | پنهان کاری، دروغ و پرخاشگری برای توجیه انکار |
پذیرش مسؤولیت شخصی و کمتر مقصر دانستن دیگران | مقصر دانستن دیگران در مورد وضعیت فردی و اجتماعی |
تلاش برای خود اصلاحی زیرا مقصری دیگر وجود ندارد | کم کاری برای خود اصلاحی و باور همواره به وجود مقصری دیگر |
درستی اعمال ملاک داوری است نه حفظ آبرو | حفظ آبرو ملاک داوری در مورد اعمال است نه درستی آن ها |
ارجحیت هویت و ارزشهای فردی بر ارزش های جمعی | ارجحیت هویت و ارزشهای جمعی بر ارزش های فردی |
اظهار وجود و در مواردی گزافه زنی | تواضع و فروتنی عمدتا ریا کارانه فردی |
تکیه بر ضابطه ها | تکیه بر رابطه ها |
برتری دادخواهی بر کین خواهی و انتقام و بخشش | برتری کین خواهی و انتقام بر داد خواهی و بخشش |
بر قراری ارتباط با دیگران از طریق مستقیم | برقراری ارتباط با دیگران از طرق غیر مستقیم ،تعارف و.. |
گفتنی است که نمی توان جامعه ای را یافت که هر یک از این دو فرهنگ به طور صد در صد بر آن تسلط داشته باشد. در مورد افرادی که در این جوامع زندگی می کنند نیز همین حکم رواست و وجه غالب رفتار فرد است که می تواند تحت تاثیر یکی از این دو فرهنگ باشد و نه تمام رفتارها .
فرهنگ شرم در جوامعی مانند جوامع آسیای شرقی، پاکستان، جوامع مسلمان خاورمیانه و شمال افریقا وجه غالب دارد. در جوامع پیشرفته اروپایی و امریکا و کانادا فرهنگ تقصیر وجه غالب است. نکته شایان توجه این است که تداوم این دو نوع فرهنگ ازلی و ابدی نیست و بر اثر تحولات اجتماعی نظیر رشد سواد آموزی و توانایی های علمی، اصلاحات مذهبی، رشد شهر نشینی، رشد فردیت گرایی و رشد قانون گرایی فرهنگ تقصیر به تدریج جایگزین فرهنگ شرم می شود.
نظری به رفتار های فردی و اجتماعی و نحوه مدیریت جامعه ایران در شرایط کنونی و در چهارچوب خصیصه هایی که پیش تر آوردم، این نتیجه گیری دشوار نیست که در زمان حاضر فرهنگ شرم وجه غالب در فرهنگ ایرانیان است .با این وجود جامعه ایران شاید از اولین جوامع مسلمان باشد که با سرعت در حال پوست انداختن در این زمینه است. بخشی از ریشه درگیری های درونی حاکمیت در ایران، وضعیت متحول جامعه ایران و تحولات سیاسی غیر منتظره در آن ناشی از رویارویی این دو فرهنگ و پوست اندازی فرهنگی است.
جوانان، و به ویژه جوانانی که در شهر های بزرگ زندگی می کنند نیروی محرکه این تغییر فرهنگی هستند. برخورد جناح های حکومتی که به فرهنگ شرم تمایل دارند(اقتدار گرایان) با جناح هایی که به فرهنگ تقصیر متمایل ترند (اصلاح طلبان و اعتدالیون) را می توان نمونه بارز دیگری از درگیری این دو فرهنگ دانست.
در بخش بعدی با نگاهی به رفتار انفرادی، عملکرد نهادهای اجتماعی، و رویداد های سیاسی جاری در کشور جای پای این دو فرهنگ را بررسی خواهیم کرد.
راستی آزمایی نظریه در ایران
در این بخش نگارنده با توجه به تجربیات شخصی و پی گیری مسائل سیاسی- اجتماعی کشور سعی کرده است این نظریه را در مورد جامعه ایران در سطوح مختلف از رفتار انفرادی تا رویداد های سیاسی راستی آزمایی کند.
– رفتار انفرادی
در این زمینه به ویژه در مورد حفظ آبرو و اهمیت دادن به نظر دیگران در رفتار ما نمونه های گوناگون به قدری زیاد است که شاید نیازی به توضیح بیشتر نباشد. با این حال اشاره به یک یا دو مورد به روشن شدن مطلب کمک می کند. همه ما به خوبی آگاهیم که در گذشته در خانه های ایران بهترین اتاق ها به مهمان خانه معروف بود که فقط مدت کوتاهی برای حفظ آبرو از ان استفاده می شد. مثال دیگر درگیری پدر و مادر های ایرانی با فرزندان خود در مواردی مثل داشتن دوست پسر و یا دیر آمدن به خانه است. یکی از دلایل خشم پدر و مادر همواره این بود که در و همسایه چه خواهند گفت. این در گیری بعد از مهاجرت ایرانیان به امریکا در این کشور هم ادامه داشت. واکنش فرزندان نیز که تحت تاثیر فرهنگ دیگری قرار گرفته بودند و به نظر دیگران چندان اهمیتی نمی دادند نیز این بود که “برای نظر دیگران ارزشی قایل نیستند”.
– نظام آموزشی
همه ما از دوران دبستان و دبیرستان به خاطر داریم که چگونه خجالت دادن دانش آموزان به اصطلاح تنبل در مقایسه با دانش آموزان زرنگ از روش های استاندارد آموزشی بود. در این روش شرمسار کردن به عنوان ابزاری برای وادار نمودن دانش آموزان تنبل به درس خواندن به کار گرفته می شد. روش مزبور عملا فاقد کارایی بود و فقط موجب می شد که دانش آموزانی با روان آسیب دیده و خشمگین به جامعه تحویل داده شوند.
مورد دیگر در مقایسه روش های آموزشی در دو فرهنگ شرم و تقصیر آن است که در گذشته در ایران از کلاس اول دبستان پیشگیری از ارتقاء کودکان به کلاس بالاتر (رفوزه شدن) وجود بخشی از نظام آموزشی بود، حال آن که در سیستم آموزشی امریکا رفوزه شدن در سال های دبستان – شاید به منظور جلو گیری از اسیب روانی کودک- وجود ندارد.
-نظام قضایی
یکی از مجازات هایی که در نظام قضایی چین و ایران بسیار رایج است خجالت دادن یا شرمسار کردن مجرم است. در این نوع مجازات بر سر مجرم کلاه بوقی گذاشته و او را در قفسی قرار داده و در شهر می گردانند. هدف این گونه مجازات آن است که با خجالت دادن مجرم او را مجبور با احترام گذاردن به عرف اجتماعی و یا حاکمیت کنند. در چین تعداد زیادی از رهبران اولیه حزب کمونیست با این روش مجازات می شدند. اجبار متهم به مصاحبه های دروغین و نفی استقلال فردی وی زیر فشار – که در کشورهایی همچون اتحاد شوروی سابق به صورت مکرر اعمال می شد را نیز می توان در این راستا قلمداد کرد. این روش مجازات نیز به جز ایجاد بی اعتمادی عمومی و تحویل دادن انسان هایی با روان اسیب دیده اثر دیگری ندارد.
-جمهوریت، اسلام و رأی
بحث جمهوریت و اسلام از نخستین مباحثات سیاسی پس از تشکیل جمهوری اسلامی بود، تا زمان حاضر نیز ادامه یافته و در سال های آینده نیز ادامه خواهد داشت. بخشی از مخالفان سیاسی بر این باورند که جامعه ایران در سال های بعد از استقرار جمهوری اسلامی میدان نبردی است بین جمهوریت و اسلام و باید از طریق تقویت وجه جمهوریت نظام، آن را هر چه بیشتر به یک جمهور واقعی نزدیک کرد. در این بحث که عمدتا در عرصه سیاسی جریان دارد به علت این تناقض کمتر اشاره می شود. از دیدگاه “فرهنگ شرم- فرهنگ تقصیر” شاید بتوان دلیل این تناقض را توضیح داد. جمهوریت در پایه بر مبنای یک فرد و یک رأی استوار است. در این روش فرد با رأی خود فردیت خود در اداره جامعه را از طریق انتخاب مقامات دخیل می کند. این نمادی از یکی از عوارض فرهنگ تقصیر است که در آن ارزش های فردی بر ارزش های جمعی برتری می یابد. با نگاهی کوتاه به طرفداران دو آتشه عنصر اسلام در حکومت و در راس آن آقای مصباح یزدی در می یابیم که مبنای فکری ان ها و محور درگیری عدم باور به اصل رأی و احترام به فردیت اعضای جامعه است. از دید آنها هویت جمعی مسلمانان بر هویت فردی همان مسلمانان ارجحیت دارد و نمود سیاسی این هویت جمعی ولی فقیه است که مشروعیت خود را از مجرای رأی مردم به دست نمی آورد.. با توجه به این که در سایر موارد تفاوت چندانی بین آرای او و دیگر روحانیونی که حداقل احترامی برای رأی قایل هستند وجود ندارد، در می یابیم که حمله به فردیت و رأی او که وسیله اعمال فردیت در سیاست است بزرگترین عرصه در گیری است. تحولات اجتماعی عرصه را بر این آراء تنگ کرده به طوری که رأی و ارزش آن از طرف مردم بنیاد شکل گیری جنبش سبز و شعار معروف ” رای من کو” بود. این جنبش در واقع میدان نبرد بین دو فرهنگ بود که بازتاب سیاسی یافت و سرانجام با شدت از جانب نا باوران به رأی مردم سرکوب شد. چهار سال بعد رأی و اهمیت ان دوباره در عرصه سیاسی خود نمایی نمود .
-ادامه ستیزه جویی با امریکا
ستیز با آمریکا و وزن بالای ان در سیاست کشور همواره از پرسش های بی پاسخ سیاست در ایران بعد از جمهوری اسلامی بوده. بسیاری از کسانی که آن را تحلیل کرده اند پاسخ هایی یافته اند، اما این پاسخ ها قانع کننده نبوده اند. . یکی از عوارض مشهود فرهنگ شرم مقصر دانستن دیگران در مشکلاتی است که فرد و یا جامعه با ان درگیر هستند. شکی در این نیست که سیاست های نا درست استعماری در دو قرن گذشته زخم های زیادی بر پیکر جوامع تحت استعمار وارد کرده که نمونه های ان را در عراق، سوریه، شمال افریقا شاهد هستیم. ولی سوال اصلی این است که آیا تمام مشکلات این جوامع ناشی از این سیاست ها بوده و مدیریت های استبدادی این جوامع در ایجاد این شرایط نقشی نداشته اند؟ در ایران علیرغم این که روزانه شاهد بر ملا شدن فساد های گسترده مالی، سوء مدیریت ها، و نا بخردی های سیاسی هستیم در همان حال مشاهده می کنیم که بخش اقتدار گرا نیز روزانه بر توطئه های دشمن و عامل خارجی در پدیداری این وضعیت پافشاری می نماید و از نگاه به درون عاجز مانده است. از این دیدگاه حتی می توان ظهور اصلاح طلبی و احمدی نژادیسم را توضیح داد. یکی از خدمات عمده جنبش اصلاح طلبی در ایران تقویت نگاه به درون برای ریشه یابی مشکلات بود. حجم عظیم آثاری که در آن دوره پیرامون این نکته که ریشه همه مشکلات در خارج از ایران نیست و تمایل مردم تشنه حقیقت به مطالعه این موضوعات از طریق جراید بالنسبه آزاد شاهد این مدعا ست. محمود احمدی نژاد که به درستی می توان او را نماینده قاطع فرهنگ شرم دانست با یک برگشت صد و هشتاد درجه ای و با آشنایی با نظرات جناح اقتدار گرا ناگهان با مقصر قلمداد کردن دیگران سیاست هایی عرضه کرد که وضعیت ناگوار کنونی کشور حاصل همان گونه نگرش به مسایل است. به این ترتیب می توانیم مشاهده کنیم که یکی از عوارض فرهنگ شرم که کم کاری در خود اصلاحی به خاطر تکیه بیش از حد بر مقصر خارجی است، موجب گردید که دامنه اصلاحات داخلی هر روز محدود تر شود و شرایط مناسبی برای فرصت طلبان ایجاد شود تا با کشور آن کنند که کردند. سخنان آیت اله خامنه ای مبنی بر این که “نظرات من به آقای احمدی نژاد نزدیک تر است تا به آقای رفسنجانی” را می توان به صورت دیگری ترجمه کرد که مبانی فرهنگی من به آقای احمدی نژاد نزدیک تر است تا آقای رفسنجانی.
مسأله هسته ای
از عوارض دیگر فرهنگ شرم، اهمیت دادن بیش از حد به حفظ آبرو و حیثیت است. قتل های ناموسی در جوامع مسلمان از بارز ترین نمود های این عارضه است. بر همین روال حیثیتی و ناموسی کردن مسأله غنی سازی اورانیوم در زمان احمدی نژاد را می توان بازتاب سیاسی این عارضه در سیاست دانست که برای حفظ آن می توان ملتی را فدا کرد همان گونه که پدری متعصب می تواند دختر خود را به قتل برساند؛ با این تفاوت که قربانیان این رویکرد وقتی در سیاست به کار گرفته می شود می توانند میلیونی باشند. در هیاهوی حفظ آبرو بحث اصلی در مورد این که آیا اساسا غنی سازی برای کشور مفید است به کل فراموش شده بود. این برخورد یکی دیگر از عارضه های فرهنگ شرم است که حفظ آبرو ملاک عمل است نه درستی عمل.
-انتخابات اخیر
انتخابات اخیر مجلس در ایران نیز نمونه دیگری است که نشان می دهد پیامدهای فرهنگ شرم تا چه حد در جریانات سیاسی دخیل است. همان طور که آمد حفظ آبرو در این فرهنگ ها بسیار مهم است . حفظ آبرو ملاک ارزیابی است نه درستی عمل. آیت اله خامنه ای به کرات مردم را تشویق به رای دادن برای حفظ آبروی نظام می کرد و کمتر در این باره که رای دادن کار درستی است صحبت می نمود. در مقابل بخش دیگر از اپوزیسیون به علت همین حساسیت رهبر، مردم را تشویق می کردند به خاطر سلب مشروعیت از رژیم و یا بهتر بگوییم ریختن آبروی رژیم از شرکت در انتخابات خودداری کنند. در این میان بخشی از اپوزیسیون و برخی از جناح های حاکم به این نتیجه رسیده بودند در شرایطی که کشور در آن قرار دارد به دلایل گوناگون شرکت در انتخابات عمل درستی است و از این منظر مردم را تشویق به مشارکت در انتخابات می کردند. مردم نیز آگاهانه به این نتیجه رسیده بودند که شرکت در انتخابات کم ترین کار درستی است که قادر به انجام آن هستند تا شاید در اوضاع کشور گشایشی پدید آید و چندان به آبروی نظام توجه نداشتند.
با کنکاشی بیشتر در ساخت نهاد های اجتماعی ایران می توان نمونه های دیگری نیز ارائه داد. بخشی از دلایل پنهان رفتار انفرادی – اجتماعی – سیاسی ما ایرانیان ناشی از سلطه همین فرهنگ است و ارزش دارد که فرهیختگان ایرانی به پژوهش بیشتر در مورد آن بپردازند.
در خاتمه باید گفت اگر نتایج حاصل از این کند و کاو را درست بدانیم و یا تا حدودی درست بدانیم به این نتیجه خواهیم رسید که شاید برخی از علل پنهان معضل را یافته ایم و سپس در برابر این سؤال قرار می گیریم که چه باید کرد؟ شناسایی علل یک معضل الزاما به معنای دانستن راه حل آن نیست، اما می تواند گام نخست برای چاره جویی باشد.. آن چه مسلم است عوارض فرهنگی ناشی از بنیادهایی که به طرح آنها پرداختیم در دل و جان میلیون ها نفر ریشه دارد و یک شبه قابل تغییر نیست و البته که صرفا به ایران اختصاص ندارد. اگر این عوارض نشات گرفته از دو پایه فرهنگی کاملا مختلف باشند، جامعه عملا به سمت دو قطبی شدن و تشدید اختلافات می رسد؛ شرایطی که در ایران در تمام سطوح شاهد آن ها هستیم. در این شرایط کسانی که در راستای تغییر و بهبود اوضاع در سطوح سیاسی و غیر سیاسی می کوشند باید شناخت درستی از تفاوت های فرهنگی، نظریه آنها، و پایه های آن ها پیدا کرده و به عنوان اولین قدم عملی آن ها را در تحلیل ها و راه حل های خود در نظر گیرند. ناتوانی در بینش دلایل پنهان باعث می گردد مسایل همچنان در عمق مانده و تحلیل و چاره جویی به عنوان مسائلی سطحی ادامه یافته و شتاب حرکت برای تغییر را کند نمایند.