دکتر فرهنگ مهر دولتمرد، استاد و رییس پیشین دانشگاه پهلوی شیراز چهارم مارچ ۲۰۱۸ چشم از جهان فرو بست. مردی میهن دوست که در سراسر عمر خود مهر ایران را در دل نگاهداشت و همواره بر این باور ماند که درست زیستن با نیک اندیشی اغاز می شود.
دکتر فرهنگ مهر از نادر دولتمردانی بود که همواره در متن سیاست های اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی پیش از انقلاب قرارداشت و هیچگاه در بازنگری به رویدادهای آن زمان به دفاع از خود و یا متهم کردن دیگران نپرداخته و تنها با شناختی علمی و منطقی واقعیتهای اجتماعی را مطرح می کرد. در گذر روزگار از شکست ها و نامرادی ها تجربه اندوخته و آنها را در راهی صحیح به کار گرفت.
منش و رفتار دکتر مهر درخشان بود. وجه تمییز و تشخیص دکتر فرهنگ مهر عبارت بود از «پاپیون» و لباس مرتب و تمیزی که همواره دوختی موزون داشت، و بالاخره پایبندی به دین و آیین زرتشت . این دو مشخصه، وی را از دیگر دولتمردان ایرانی متمایز مینمود؛ «آقای زرتشتی با پاپیون».
دکتر مهر را به عنوان یک دولتمرد فرهنگی، مدیر، مدبر، استاد و رئیس دانشگاه، انساندوستی نمونه و فعالی کوشا در زمینه حقوق بشر میشناسیم. وی متخصص در امور کار و کارگری با احاطه ای کامل پیرامون امور بیمه، دارائی، مالیات، نفت و بالاخره کارشناسی متبحر در تخصیص و تشخیص نیروهای کارآمد در تمام شؤون اجتماعی و اقتصادی بود.
در یکی از نشست هایی که در زمستان ۲۰۱۱ (۱۳۸۹) با ایشان داشتم، کوشش نمودم بر خدمات وی در عرصه اجتماع تکیه کنم و نحوه ی عملکرد این خادم بی ادعا را تا آنجا که مجال این گفتگو میسر می داشت مرور نماییم. یادش گرامی، روانش شاد باد.
***
از دکتر مهر پیرامون تولد و دوران خرد سالی، جوانی و تحصیلات پرسیدم:
دکتر مهر: در سال ۱۳۰۲ در یک خانواده زرتشتی در تهران متولد شدم . پس از نقل مکان از کرمان به تهران پدرم در سمت مدیر کل حسابداری مجلس شورای ملی خدمت می کرد . مادرم متولد تهران و از والدین یزدی که هر دو در جامعه زرتشتی فعال بودند. یک برادر و دو خواهر داشتم. تحصیلات ابتدائی را در دبستان جم( زرتشتیان) با موفقیت به پایان رساندم . در سال ۱۳۱۳ در امتحانات نهائی ششم ابتدائی وزارت فرهنگ در بین همه دانش آموزان کشور شاگرد اول شدم که در جشن کشف حجاب در سال ۱۳۱۴در مراسمی در دانشسرای عالی با حضور رضا شاه، ملکه و شاهدخت ها ( برای اولین بار با کلاه و بدون حجاب حضور داشتند ) به دریافت جایزه ( یک جلد شاهنامه ) از دست رضا شاه مفتخر شدم..
تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فیروزبهرام به انجام رساندم و در سال ۱۳۲۰ به اخذ دیپلم نائل آمدم. در آن زمان قشون انگلیس و روس ایران را به اشغال خود درآورده بودند.
پس از آن، در کنکور دانشکده فنی – که در دبیرستان دارالفنون قرار داشت – شرکت کرده و قبول شدم . چند ماهی به دانشکده میرفتم، منتها علاقهای به رشته مهندسی نداشتم ولی چون دارای دیپلم علمی بودم، شرایط احراز و شرکت در کنکور دانشکده حقوق و رشتههای اقتصاد و علوم سیاسی را نداشتم، هرچند پدرم معتقد بود که چون زرتشتیام بهتر است رشته فنی را انتخاب کنم زیرا واجد شرایط برای شغل قضاوت یا وکالت و وزارت نخواهم بود.
در آن زمان آقای حسنعلی منصور، از فارغ التحصیلان دبیرستان فیروز بهرام (از کلاس اول تا دوره پایانی دبیرستان) چون من، علاقهای به مهندسی نداشت ولی در کنکوردانشکده فنی پذیرفته شده بود. در آن زمان شایع شد که با إعمال نفوذ پدرش (نخست وزیر و وزیر راه رضا شاه) واستاندار وقت خراسان با همراهی مرحوم دهخدا رئیس دانشکده حقوق به رفع مانع موفق شده و به فارغ التحصیلان علمی نیز اجازه شرکت در کنکور ورودی دانشکده حقوق را داده بودند. بنا براین من و حسنعلی منصور هر دو در کنکور ورودی پذیرفته شدیم.
در این زمان نامهای از دانشگاه تهران دریافت داشتم که به استناد آن و در آن واحد قادر به حضور در دو دانشکده نمی باشم . همزمان با آن، مهندس صفی اصفیا استاد دانشکده فنی به معاونت هنرسرای عالی (ایران و آلمان) انتخاب شد و موافقت نمود که من به آن دانشکده منتقل شوم . به این ترتیب در سال ۱۳۲۳ از دانشکده فنی و در سال بعد از دانشکده حقوق و اقتصاد فارغ التحصیل شدم.
پس از آن، قصد عزیمت به اروپا و ادامه تحصیل را داشتم که متأسفانه به علت جنگ جهانی و کمبود غذا و سهمیه بندی در اروپا به وسیله ارتش آلمان این مهم میسر نگردید. لذا بر آن شدم که به کاری مشغول و درآمدی کسب کنم واز این راه هزینه سفر به اروپا رافراهم آورم.
شرقی: بنابراین اولین تجربه کاری شما در سیستم دولتی فراهم آمد.
دکتر مهر: بلی، در اداره سیلو (غله) در وزارت دارائی با رتبه سه اداری و به عنوان مهندس مشغول به کار شدم .ولی دیری نپائید که از فساد موجود در اداره و رفتار ناشایست مدیر ناصالح خود به تنگ آمده و به فکر کار خصوصی افتادم. با همکاری دو تن از دوستان صمیمی شرکتی تاسیس کردیم تا به کار تولید لیموناد سالم و طبیعی بپردازیم. لیموناد را با استفاده از ساخارین (شکر مصنوعی) تولید میکردند که با هزینه ای نازل به بازار عرضه می شد. ما قصد تولید لیمونادی سالم و طبیعی را داشتیم، اما به خاطر هزینه زیاد تولید و عدم پرداخت رشوه به بازرسان شهرداری، شرکتمان در محاق تعطیل قرار گرفت و حتی در دادگاه محکوم شدیم. در همان زمان دریافتم که فساد اداری ناشی از فساد اجتماعی است واختصاص به کارمندان دولت ندارد.
شرقی: بنابراین فعالیت در بخش خصوصی هم نتیجه مطلوب به بار نیاورد.
دکتر مهر: خیر و به همین علت خدمت در سیلو را ادامه دادم. یادمان باشد که در این زمان انگلیسی ها و آمریکایی ها گندم را مستقیم می خریدند و برای روس ها ارسال میکردند. اوضاع غریبی بود. وزراء و رؤسای دوایر دولتی مرتب عوض می شدند تا آنکه شخصی به نام نعمت اله علائی که «بهائی» بود به ریاست اداره غله منصوب شد. او مرا احضار کرد و به سمت رئیس قسمت منصوب نمود. به من سه ماه فرصت داد تا به ترمیم و تصحیح امور بپردازم، درغیر این صورت مرا معزول می نمود. وی بر این نکته تأکید کرد که چون زرتشتی ام و فرزند مهربان مهر بنابراین باید درست و امانتکار باشم. آن زمان دریافتم که نام نیک پدر برای من حکم ضمانت اجرائی دارد و باید آنرا محفوظ نگاه دارم؛ چنان که تا این زمان راهنمائی های اخلاقی – دینی و رفتار و منش پدرم را دنبال کردهام.
شرقی: بنا براین راهنمائی های رئیس جدید سیلو بر کار و و رفتار شما بسیار مؤثر افتاد.
دکتر مهر: همکاری با آقای علائی از جمله بهترین ایام خدمتم به شمار میرود، زیرا با حمایت وی از سوء استفاده های هنگفتی که در انبارغله صورت میگرفت جلوگیری کردیم و مبالغ هنگفتی به عایدات دولت افزودیم.
تشکیل اولین دوره سواد آموزی کارگران در همین ایام اتفاق افتاد. به پیشنهاد دکتر علائی و در جهت پیشبرد امور کارگری در سیلوی تهران کلاس های سواد آموزی برای اولین بار در ایران برپا گردید، زیرا که وی معتقد بود چنانچه کارگران باسواد شوند خود قادر به تشخیص و صوابدید امور خواهند بود و گروه های سیاسی چپ چون حزب توده قادر نخواهند بود به آسانی در ایشان نفوذ کنند. از جهتی برای تشویق آنان مقرر گردید که در ازاء اخذ کلاس ۴ اکابر از وزارت معارف آن زمان، به میزان ده در صد به حقوقشان افزوده گردد. بر همین روا ل و برای نخستین بار شرکت تعاونی کارگران را تاسیس کردیم که درآن مایحتاج اولیه کارگران با قیمت تمام شده و مناسب در اختیار ایشان قرار میگرفت. هم چنین یکی از اتاق های ساختمان اداری را به نماز خانه اختصاص دادیم که آن را با فرش و سایر وسایل مورد نیاز از وسایل سازمان غله مجهز کردیم.
با ارتقاء دکتر علائی به معاونت اداره کل غله، رئیس جدید چندان نظر موافقی با من نداشت، بنابراین با کمک علائی به یک ماموریت ۴ ماهه برای تحقیق و بررسی و مطالعه آرد و گندم به انگلستان اعزام شدم . با توجه به این که ییش ازاین تقاضای ورود به دانشکده اقتصاد و کالج معروف لندن را به جریان گذارده بودم، به مجردی که با پذیرش من موافقت کردند، تقاضای بازنشستگی دادم و به محض ورود به لندن، وارد دانشگاه شدم.
در آن ایام و در زمان صدارت شادروان دکتر مصدق امکان ارسال ارز وجود نداشت بنا براین برای تأمین بخشی از مخارج اقامت و تحصیل مجبور شدم تا مدتی در آشپزخانه ایستگاه قطار لندن مشغول به کار شوم. در سال ۱۹۵۷پس از اخذ درجات برای من دو امکان شغلی وجود داشت؛ یکی در شورای اقتصاد به ریاست حسنعلی منصور معاون نخست وزیر و دیگری کار در اداره حقوقی و اقتصادی شرکت ملی نفت ایران زیر نظر فؤاد روحانی،عضو هیأت مدیره و معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران.
شرقی: آیا با حسنعلی منصور یا فؤاد روحانی آشنائی وسابقه دیرین داشتید؟
دکتر مهر: بلی با حسنعلی منصور ۱۵ سال هم مدرسه بودیم. در نزدیکی هم سکونت داشتیم و همین امر موجب دوستی دیر پائی بین ما شده بود. اما با فؤاد روحانی آشنائی چندانی نداشتم. برای کار در شرکت نفت به دیدار فؤاد روحانی رفتم وپس از مصاحبه، ایشان به من پیشنهاد همکاری دادند. پس از این به دیدار منصور رفته نتیجه مصاحبه را با ایشان در میان گذاشتم. او نیز معتقد بود که کار در شرکت نفت به مراتب معتبر تر است. بنا براین او مرا به هویدا که آن زمان مدیر اداری وعضو هیأت مدیره شرکت ملی نفت بود معرفی نمود که همین آشنائی به یک دوستی دیرپا مبدل گردید. از آن پس و به مدت دوسال و نیم در شرکت نفت و در سمت مدیر اداره امور صنعتی و اداره قراردادهای بینالمللی خدمت کردم و همزمان درمدرسه عالی حسابداری شرکت نفت نیز به تدریس پرداختم . از جمله وظائف من حضور در کنفرانس های سالانه بود و فؤاد روحانی که ریاست هیئت نمایندگی «کنفرانی بین المللی کار» را به عهده داشت ،مرا مامور تهیه گزارشهای مربوط به کار فرمایان نمود و همین امر سبب شد تا اطلاعات وسیعی پیرامون قوانین کار در کشورهای مختلف به دست آورم و کتابی پیرامون حقوق کار و بیمه های اجتماعی نوشته و آن را به وسیله شرکت نفت به چاپ برسانم . این کتاب در حقیقت اولین کتاب جامع پیرامون حقوق کار وروابط صنعتی در ایران است که با استقبال دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی روبرو شد و آنرا تدریس میکردند. در زمان احراز این سمت فرصتی یافتم تا در باره قراردادهای کنسرسیوم و «اوپک» (سازمان کشورهای صادرکننده نفت) که در جریان و درحال مذاکره بود کاملاً اطلاع حاصل نمایم. چندی بعد به دعوت دکتر عبدالحسین بهنیا وزیر وقت دارائی وموافقت عبداله انتظام مدیر عامل شرکت نفت و فؤاد روحانی به سمت مدیر کل نفت و روابط خارجی وزارت دارائی منصوب و به آن وزارتخانه منتقل شدم. از آن پس به ظاهر روابط کاری من با شرکت نفت قطع شد ولی همچنان تا سال ۱۹۶۹ با سمت مدیر ایرانی در هیئت مدیره اوپک باقی ماندم. این همکاری وحضور فعال درمذاکرات با کنسرسیوم و پیگیری تحولات صنعت نفت با توجه به میزان محصول و قیمت نفت هم چنان ادامه یافت.
شرقی: خدمت در وزارت دارائی از همان زمان آغاز گردید؟
دکتر مهر: بلی و همکاری من با عبدالحسین بهنیا وزیر وقت دارائی که او را یکی از اصیلترین دولتمردان ایران یافتم. دوران خدمت در وزارت دارائی و همکاری با ایشان برای من یکی از بهترین ایام زندگی به شمار میآید.
شرقی: در دوران خدمت در وزارت دارائی وضعیت شغلی شما بر چه منوال بود؟
دکتر مهر: تا زمان صدارت اسدالله علَم و وزارت دکتر بهنیا من همچنان معاونت وزارتخانه را عهده دار بودم تا روزی حسنعلی منصور در جلسهای با حضور هویدا اعلام کرد که به زودی نخست وزیر خواهد شد و هویدا را برای وزارت خارجه و مرا برای وزارت دارائی در نظرگرفته است. در پاسخ به پیشنهاد وی یادآور شدم که من زرتشتی هستم و طبق قانون اساسی تنها مسلمانان به وزارت میرسند. هویدا اظهار داشت با انجام «انقلاب سفید» این حرفها معنائی ندارد. پس از چندی منصور به من خاطر نشان کرد که چون شاه دخالت در انتخاب وزیر جنگ و وزیر امورخارجه دارد، بنا براین اگر هویدا را برای وزارت اقتصاد در نظر بگیرم، آیا حاضر هستی در پست معاونت وزارتخانه او را همراهی کنی که من پذیرفتم. انتخاب منصور به نخست وزیری مدتی به طول انجامید و علم همچنان نخست وزیر بود و چون بهنیا از سمت خود استعفا داد وی با حفظ سمت نخست وزیری، وزارت دارائی را نیز در اختیار گرفت. برزگر را به معاونت پارلمانی، پاکدامن را به معاونت اداری و مرا به مدیریت فنی وزارتخانه منصوب کرد که این پست عملاً مسؤولیت درآمد و هزینه و امور انحصار و اقتصاد نفت را شامل میشد.
پس از انتخاب منصور به نخست وزیری، او که دیگر قادر به تطبیق پست وزارت با مسؤولیت های جاری برای من نبود، مرا به عنوان کفیل یا معاون کل وزارتی معرفی کرد که پس از وزیر، تمام اختیارات وزارتخانه به من محول می گردید و دیگر معاونت ها نیز زیر نظر معاونت کل به کار اشتغال داشتند.
شرقی: حسنعلی منصور را چگونه یافتید؟
دکتر مهر: از خصوصیات بارز منصور این بود که موافقت شاه را از قبل به این موضوع جلب کرده بود که هیچ وزیری بدون اطلاع قبلی وی به دربار احضار نشود و دستورا ت شاه تنها به وسیله نخست وزیر به وزراء ابلاغ شود. کاری را که دکتر بهنیا پیش از این مرسوم داشته بود. برخلاف منصور، هویدا معتقد بود هرکس که مایل است میتواند مستقیم به نزد شاه برود و میگفت: « به من کاری نداشته باشید». این سیاست کلی هویدا برای عدم قبول مسئولیت بود. در زمان وزارت منصور دو مورد حساس و اساسی اتفاق افتاد که ذکر آنها ضروریست؛ یکی قراردادکاپیتولاسیون بود که در زمان صدارت علم در هیأت دولت به تصویب رسیده بود و دیگری مسأله افزایش قیمت بنزین بود که که در زمان منصور و در حضور شاه به تصویب رسیده بود.
منصور از من خواست که در مجلس و پیش از جلسه رسمی از آن دفاع کنم و من که با آن مخالف بودم، نپذیرفتم و او نیز رأی مرا پذیرفت واصراری نکرد.
شرقی: همکاری شما با هویدا چگونه بود؟
دکتر مهر: پس از ترور منصور و صدارت هویدا در ۱۹۶۵ وی پست وزارت دارائی را برای خود نگاه داشت و مرا عملاً کفیل وزارتخانه کرد ولی من از این نحوه کار راضی نبودم و اعلام داشتم یا قانون را عوض کنید یا من استعفا میدهم، زیرا کلیه امور وزارتخانه را به من محول کرده بود ولی عملاً خود پست وزارت را داشت. هویدا تصمیم گرفت تا دکتر جمشید آموزگار را به وزارت دارائی منصوب کند و مرا به معاونت نخست وزیر برگزید. من از این تغییر و تحول راضی نبودم، لذا با دعوت دولت امریکا با استفاده از «بورسیه رهبری آیزنهاور» به آمریکا رفتم و در مراجعت به ایران ریاست هیأت مدیره و مدیر عاملی «شرکت سهامی بیمه ایران» را به من پیشنهاد کردند.
شرکت سهامی بیمه ایران
….بازگشت به نخست وزیری و یا وزارت دارائی از جمله کارهای گوناگون دیوانی بود که از انجام آن خشنود نبودم، زیرا خود را اهل ابتکارعمل و تصمیم گیری و اجرا میدیدم و پست های مزبور تنها مشاغل مشورتی و تحقیقاتی بودند و نه اجرائی. از طرفی این سمت از جمله مناصبی بود که اغلب برای وزراء و مدیران وزارتی در نظر گرفته میشد، چنانچه پیش از آن حسنعلی منصور و چند تن دیگر از وزراء و صاخب منصبان دولتی به این سمت منصوب شده بودند. ضمن مطالعه و بررسی دریافتم که دکتر شرف الدوله نفیسی در زمان تصدی این سازمان ده نفراز فارغ التحصیلان دانشگاهی را به پاریس اعزام داشته تا در رشته بیمه به تحصیل بپردازند، چه اینان همگی دا نش آموختگانی مطلع و صمیمی بودند.
در آن ایام شرکت بیمه به منظور سرمایهگذاری و ایجاد سرمایه، قطعه زمینی در منطقه فرحزاد تهران و قطعه زمینی در اصفهان که بر روی کاروانسرای مادر شاه واقع میشد خریداری کرد تا بعداً به احداث خانههای مسکونی در تهران و در اصفهان به ساخت مهمانسرا و یا هتلی درخور بپردازند. ذکر این نکته ضروریست که در زمان تصدی در شرکت سهامی بیمه ایران چند اقدام اساسی و در جهت بهبود و پیشرفت امور بیمه در ایران صورت گرفت که حائز اهمیت است.
در این دوره با کمک گروهی متخصص کارآزموده و دلسوز توانستیم بیمه ایران را از یک سازمان اتکائی به یک سازمان مستقل و خودکفا بدل کنیم. با صحت عمل و پشتکار، بیمه ایران به سطحی قابل پذیرش ارتقاء یافت، تا آنجا که مقرر گردید کلیه بیمه های دولتی به شرکت سهامی بیمه ایران ارجاع شود و حتی حق نظارت بر بیمه های بخش خصوصی به بیمه ایران محول گردید. بسیاری از صاحب نظران چون دکتر ایرج علی آبادی معتقد بودند که بیمه مرکزی نیز چون بانک مرکزی میتواند بر عملکرد شرکت های بیمه بخش خصوصی نظارت داشته باشد.
ریاست دانشگاه شیراز
آخرین سمت وبهترین آن، ریاست دانشگاه پهلوی درشیراز بود. مانند سایر مشاغلی که بر عهده داشتم این سمت نیز بدون آگاهی قبلی به من محول شد. در آن زمان هویدا مرا به تشکیل و گسترش تأسیسات بیمه مرکزی ایران که خود به نحوی در سازماندهی آن نقشی مؤثر داشتم، نامزد کرد. در این میانه علم، بختیار رئیس بازنشسته شعبه ۵ دیوانعالی کشور را برای مشاور حقوقی در بیمه مرکزی به من معرفی نمود که آن را پذیرفتم، زیرا بختیار را میشناختم و او را شخصی صدیق و مطلع یافته بودم.
بعد از ظهر روز جمعه که خود را آماده پذیرش این سمت میکردم، دکتر اقبال ضمن تماس تلفنی اظهار داشت که در شرفیابی به حضور شاه، وی از او شخص واجد شرایطی برای احراز پست ریاست دانشگاه پهلوی را جویا شده و دکتر اقبال نیز مرا معرفی کرده بود. در حالی که شاه با تعجب از سوابق فرهنگی من جویا میشود و دکتر اقبال به اطلاع میرساند که در زمان تصدی من در شرکت بیمه ایران و در کادر«پیمان همکاری منطقه ای» (R C D ) در جهت تربیت بیمه گران کشورهای ایران، پاکستان و ترکیه کالجی به زبان انگلیسی تاسیس نموده است و برای تربیت متخصصان ایرانی نیز کالجی به زبان فارسی برپا نموده ایم که کلیه هزینههای تاسیس و برپائی آنها را بدون تحمیل به بودجه دولت و تنها به صورت Fund Raising فراهم آوردهام که به نحو احسن اداره میشوند. شاهنشاه پس از شنیدن اظهارات دکتر اقبال از وی میخواهد تا با من در این مورد صحبت کند. به گفته دکتر اقبال، این انتخاب در حالی صورت میگرفت که علم و هویدا نیز افرادی را مدّ نظر قرار داده و به شاه معرفی نموده بودند ولی شاه با آنان نظر مساعدی نداشت. به دکتر اقبال گفتم چون من و همسرم منتظر تولد سومین فرزندمان هستیم، باید با همسرم مشورت کنم. زمانی که با هویدا این مسأله را مطرح نمودم متوجه شدم نه او و نه علم هیچیک از مکالمه دکتر اقبال با شاه خبری ندارند. ولی هویدا که دکتر اقبال را انسانی شریف می شناخت، ضمن تائید نظر وی، ریاست دانشگاه پهلوی را شغلی معتبر و محترم به شمارمی آورد و معتقد بود که شاه نیز به دانشگاه علاقه بسیاری دارد. زمانی که مطلب را با همسرم در میان گذاردم، وی نیز موافقت خود را اغلام داشت، به شرطی که من یک سال به شیراز بروم و چنانچه کار را پسندیدم او و فرزندانمان نیز به من بپیوندند و در غیر این صورت از ادامه کار انصراف نمایم. پس از عزیمت به شیراز این شغل را بسیار پسندیدم، زیرا که همواره عاشق فعالیت های دانشگاهی بودم و کار تحقیق و تدریس و محیط آموزش و پرورش را دوست داشتم. تا آنجا که دو سال پیش از انقلاب، دکتر اقبال رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل شرکت نفت با نظرموافق شاه، پست معاونت مدیرعامل شرکت ملی نفت و ریاست تشکیلات شرکت در جنوب را به من پیشنهاد نمود و با آن که مزایای حقوقی و رفاهی آن به مراتب چندین برابر دانشگاه بود، ولی نپذیرفتم زیرا میخواستم آنچه را که در دانشگاه شروع کرده بودم به پایان برسانم. مضافا بر آن که در دانشگاه هر روزه از استادان و دانشجویان مطالب بسیار می آموختم و این برای من گنجینه ای گرانبها به حساب میآمد.
خدمات من در دانشگاه چون سایر مؤسساتی که عهده دار مدیریت آنها بودم با مشورت کامل با استادان صاحب اندیشه، دانشجویان و کارکنان آن صورت میگرفت که آنان همگی بهترین، لایق ترین و فداکار ترین نخبگان کشور را تشکیل میدادند.
شرقی: تغییر نام دانشگاه شیراز به پهلوی چگونه صورت گرفته بود، زیرا دانشگاه از ابتدا با نام دانشگاه شیراز تاسیس گردید ولی بعد به دانشگاه پهلوی تغییر یافت.
دکتر مهر:این کار با ابتکار یا سلیقه شاه صورت نگرفت، بلکه جریان به سال ۱۹۵۹ و سفر شاه به آمریکا در زمان معاونت ریاست جمهوری نیکسون صورت میگیرد. در آن زمان شاه از وی و دین راسک رئیس بنیاد راکفلر پیرامون تاسیس دانشگاهی نظیر هاروارد با اعتباری جهانی، رایزنی میکند. پس از مراجعت شاه به ایران، همزمان با سفر دکتر ذبیح قربان رئیس وقت دانشگاه شیراز به آمریکا به او ماًموریت میدهند تا با همکاری حسین علاء وزیر وقت دربار و اردلان سفیر ایران در آمریکا، مذاکرات پیرامون احداث این دانشگاه را پی گیری کنند. دکتر قربان نیز به اتفاق دکتر «تراب مهر» با «لوی هندرسن» سفیر سابق آمریکا در ایران و معاون وقت وزارت امور خارجه، «دین راسک» و «دکتر کرک وود» (استاد پیشین دانشگاه هاروارد) و مسؤول امور بهداشتی در ایران به مشورت می پردازند تا بالاخره بنیاد راکفلر با اعطای پنج میلیون دلار، بودجه ای را به این امر اختصاص میدهد. متعاقب آن هیأتی از بنیاد راکفلر ماموریت یافتند تا به ایران سفر نموده و از نزدیک نحوه اجرای پروژه را بررسی نمایند. گروه مزبور شهر شیراز را برای برپائی دانشگاه انتخاب و دانشگاه پنسیلوانیا را برای انجام این مهّم برگزید. از همین رو در ماه جون سال ۱۹۶۰ رئیس وقت دانشگاه پنسیلوانیا «دکتر گیلورد هارولد» و گروهی از کارشناسان و متخصصین این دانشگاه به شیراز عزیمت و مقدمات کار را فراهم آوردند. همین گروه بعدها پیشنهاد تغییر نام دانشگاه شیراز به دانشگاه پهلوی را به شاه ارائه دادند.
شرقی: و دیدیم که این دانشگاه تا بدان پایه از پیشرفت و ترقی نائل آمد که در دنیا به عنوان یکی از دانشگاههای معتبر شناخته شد.
دکتر مهر: بلی، دانشگاه پهلوی به عنوان یکی از بهترین دانشگاههای ایران و یکی از مراکز نخبه پرور در اروپا و آمریکا شناخته شد. دانشکده پزشکی آن به حدی شهرت یافت که فارغ التحصیلان آن در آمریکا بدون گذراندن امتحان ورودی بلافاصله در مقطع رزیدنسی پذیرفته میشدند. در همان حال فارغ التحصیلان سایر رشتهها چون مهندسی، کشاورزی، دامپزشکی، ادبیات و علوم نیز مورد احترام قرار داشتند.
شرقی: هرچند ذکر کلیه خدمات دانشگاه از زمان تاسیس تا در زمان تصدی جنابعالی از حوصله این مختصر خارج است ولی ممکن است لطفاً اقدامها و خدمات دانشگاه را به اختصار برشمارید؟
دکتر مهر: از جمله کارهای مؤثر علمی تاسیس رصدخانه ملا صدرا در شیراز بود که اولین رصد خانه خارج از تهران محسوب میشد. علاوه بر اینها، همکاری نزدیک و صمیمانه اکثر دانشکده ها و مؤسسات آموزشی وابسته به دانشگاه با وزارت خانههای مرتبط و سازمانهای بینالمللی رو به ازدیاد بود، زیرا استادان و دانشجویان با تبحّر در امور تخصصی، منابع معتبر و قابل توجهی برای سازمانها و دستگاههای دولتی محسوب میشدند.
تاسیس اولین موزه تاریخ طبیعی در شهر شیراز برای استفاده عموم بخصوص دانش آموزان مدرسهها یکی دیگر از خدمات مؤثر آموزشی دانشگاه شیراز به شمار میرفت.
در جهت کمک و راهنمائی های فنی به دامداران در سطح استان فارس، کلینیک سیّار دامپروری احداث گردید که در انجام این مهم بسیار موفق و مثمر ثمر بود.
اقدام مؤثر دیگری که در زمان تصدی دکتر نهاوندی شروع شد، همکاری با ارتش و تاسیس آموزشگاه فنی الکترونیک بود که در آن زمان همه ساله ۲۰۰ نفر متخصص فنی تربیت مینمود. این مؤسسه اینک به صورت یک دانشگاه مستقل فنی در شیراز گسترش یافته و به کار مشغول است.
تاسیس کلاس های آزاد آموزشی با همکاری رادیو تلویزیون ملی – مرکز فارس نیز از جمله گام های مؤثر آموزشی بود که در آن برای اولین مرتبه دانشجویان به صورت آزاد و در اوقات فراغت از طریق شبکه تلویزیونی قادر به تحصیل بودند.
از دیگر اقدامهای فرهنگی و هنری تاسیس مؤسسه آسیائی بود. در آن زمان پروفسور پوپ و پروفسور ریچارد فرای در شیراز سکونت داشتند و هر دو به تحقیق پیرامون ایران باستان مشغول بودند. در این مرکز رشته فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) دائر گردید. در مؤسسه آسیائی با کمک و دستور جاماسب آسا و دکتر ماهیار نوائی و دکتر طاووسی توانستیم ۲۲ جلد از کتابهای خطی پهلوی ایران باستان را از هندوستان به ایران آورده و این آثار را که قریب به ۵۰۰ سال قدمت داشتند، تجدید چاپ و نگهداری کنیم. از جمله اقدامها ی بی نظیر و ماندگار این مؤسسه تهیه نقشه های کاملی از حرم امام رضا، شاهچراغ، وحرم معصومه قم بود که از نظر معماری قابل تأمل بود و هر سه مجموعه نفیس در ایتالیا به چاپ رسید.
دانشکده پزشکی دانشگاه که امور درمانی استان فارس و برخی از نواحی جنوب کشور را عهده دار بود، خود یکی از ارکان عمده دانشگاه به شمار میرفت.
در منطقه زیبای دشت باجگاه و در مجاورت دانشکده کشاورزی، دانشکده دامپزشکی با کلیه امکانات آموزشی و درمانی تاسیس و توسعه و تجهیز آن از جمله اقدامها ی درخور توجه بود.
دانشکده های دندانپزشکی و حقوق نیز به سایر دانشکده های دانشگاه افزوده شد و از این بابت تعداد دانشجویان واستادان رو به فزونی گذارد.
تاسیس و گسترش دبیرستان دانشگاه که در نوع خود در ایران از جمله مؤسسات آموزشی موفقی بود نیز گامی مهم بود. اعم فارغ التحصیلان آن در دانشگاههای معتبر داخلی پذیرفته میشدند و از دانش و اطلاعات قابل توجهی برخوردار بودند.
شرقی: ولی اکثر فارغ التحصیلان دانشکده (پزشکی) جذب بازار خارج از کشور میشدند و این مهم به صورت فرار مغز ها شاید زیان جبران ناپذیری را به خدمات درمانی کشور وارد میآورد.
دکتر مهر: صحیح است. بررسی فرار مغزها نیز از جمله مباحث عمده و مهمی بود که مد نظر قرار گرفت. ناگفته پیداست که برجسته بودن فارغ التحصیلان دانشگاه پهلوی و وضع اقتصادی بهتر و برتر آمریکا و اروپا در جذب این دانش آموختگان مؤثر افتاد و موجب شد تا عده زیادی از پزشکان ما به خارج رفته و باز نگردند. از این رو دانشگاه به فکر ایجاد دانشکده های اقماری افتاد، بدین معنا که اولین و دومین دانشکده پزشکی در شهرستانهای جهرم و فسا تاسیس شدند که از این دو دانشکده، فسا در سال وقوع انقلاب شروع به کار کرد. در این مؤسسات زبان تحصیلی آمیزه با مخلوطی از زبان فارسی و انگلیسی بود که دانشجویان پس از۴ تا ۵ سال طی مدارج تحصیلی می توانستند در دانشکده پزشکی شیراز و تا اخذ مدرک تحصیلی ادامه دهند، ولی موظف به خدمت در شهرستانهای محلی میشدند.
شرقی: از روابط استادان با دانشجویان بفرمائید. دانشگاه پهلوی شیراز از نظر رفاهی سر آمد دانشگاهها به شمار میرفت زیرا امور رفاهی دانشجویان واستادان از یک استاندارد مناسب ونسبتاً موفق برخوردار بود و در مقام مقایسه با سایر مؤسسات آموزشی عالی شاید برترین و بهترین امکانات را در اختیار داشت.
دکتر مهر: بگذارید ابتدا به مسائل استادان واسکان ایشان بپردازم. از جمله مشکلاتی که اکثر استادان تازه وارد به شیراز و دانشگاه داشتند، امکانات اِسکان و اقامت ایشان بود. به همین منظور به احداث مجموعهای بسیار جامع مشتمل بر کلیه امکانات رفاهی، چون مهمانسرا با ۳۲ استودیو – مجموعه کامل ورزشی سر پوشیده (شامل سالن بولینگ – استخر شنا – زمینهای بسکتبال والیبال) با چند تالار و سالن کنفرانس و سمینار با رستورانی مجهز اقدام کردیم که تا پیش از انقلاب آماده بهره برداری گردید و پس از انقلاب نیز تا چندی مرکز برپائی نماز جمعه به امامت آیت اله دستغیب گردید.
شرقی: از روابط خود با دانشجویان دانشگاه بگوئید. در زمان تصدی شما و یا اواخر ریاست دکتر نهاوندی چند تن از دانشجویان دانشگاه در خوابگاه دانشجوئی با انفجار بمب دستی جان خود را از دست دادند و این در حالی بود که دانشگاه شیراز از زمره دانشگاه هائی بود که انجمنهای اسلامی دانشجویان در آن شکل گرفت و به گونهای مطلوب فعال بود.
دکتر مهر: ولی فراموش نکنید که در مدت هفت سال تصدی من این دانشگاه نسبت به سایر مراکز عالی آموزش از آرام ترین آنها بود و کمتر اعتصابی در آن صورت میگرفت. به خوبی بیاد میآورم زمانی را که تازه به دانشگاه رفته بودم متوجه تضاد عقیدتی و اخلاقی بین دانشجویان که از طبقات مرفه جامعه بر خاسته و دانشجویان اسلامی که غالباً از طبقات متوسط و فقیر بودند، زیاد به چشم میخورد. در این میان دانشجویان تودهای، مجاهدین خلق و یا طیف چپ و دستجات دیگر انقلابی آتش بیار معرکه بودند. اینان از تضاد طبقاتی دو گروه مزبور استفاده کرده و همواره مترصد برپائی اعتصاب و تظاهرات سیاسی بودند. از جمله مسائل حادی که جلب توجه میکرد، ساعت رفت و آمد در خوابگاههای دانشگاه بود. برخی معترض بودند که دانشجویان تا ساعاتی دیر و خارج از مقررات در خوابگاه به رفت و آمد می پردازند زیرا که در خوابگاهها در ساعت دوازده بسته میشد و همین امر موجب سلب آسایش و آرامش دیگران را فراهم کرده بود. در همان سال (۱۳۵۱) در سفری به اروپا برای شرکت در کنگره مسائل دانشگاهی در جهان که در یوگوسلاوی بر گزار میشد ضمن سفر به آلمان و انگلستان دریافتم که در دانشگاه ها، حتی پسر و دخترهم اطاقی یکدیگرند و بیشتر خوابگاه ها مختلط هستند و از سوئی مقرراتی برپا بود که همه را به حفظ رعایت آن ملزم میداشت و همگی آن را محترم می داشتند، در حالیکه این امر با فرهنگ ایرانی سازگار نبود..
در مراجعت بهترین راه را همانا تماس مستقیم با اولیاء و مربیان و دانشجویان و دستیابی به آراء و عقاید ایشان یافتم. زیرا در این صورت نظر اکثریت مقبول همگان خواهد بود و از این راه نظر همگی مطرح شده است. نتیجه آن که درخوابگاه ها در روزهای هفته درساعت ۹ شب و در آخر هفته در ۱۱ شب بسته میشد و هیچ کس اجازه پذیرش و یا نگاهداری میهمان را پس از ساعت مقرر نداشت. جالب آن که فرایند این بررسی مورد پذیرش و قبول دانشجویان مذهبی نیز واقع گردید. در طول این مدت با همکاری و همراهی و درایت معاونت امور دانشجوئی و اتخاذ سیاستهای صحیح توانستیم تفاهمی معقول بین گروههای مختلف سیاسی و عقیدتی با ایدئولوژیهای مختلف به وجود بیاوریم.
شرقی: دراین میان دخالت های سازمان امنیت و یا حضور ماموران امنیتی در دانشگاه چگونه بود؟
دکتر مهر: با سازمان امنیت قرار گذاشته بودیم که هرگاه پرسشی و یا تذکری دارند از طریق تماس با رئیس، معاونان یا رئیس اداره پذیرش دانشجوئی یا سر پرست امور دانشجوئی اقدام نموده و از تماس مستقیم با دانشجویان خود داری کنند. اذعان دارم که در این مورد شاید موفقیت کاملی نصیبمان نشد ولی موقعیتمان از دیگر دانشگاه ها بهتر بود. غالباً دانشجویانی که با سازمان امنیت مسأله ای داشتند، مستقیماً به خود من مراجعه میکردند و من نیز تا آنجا که در توان داشتم از ایشان حمایت میکردم. در بدو ورودم سازمان امنیت لیستی از ۲۴ دانشجو و ۸ استاد به دانشگاه داده بودند و پیشنهاد اخراج ایشان را به علت «نامطلوب» بودن شان مطرح کرده بودند. من نپذیرفتم و نزد شاه رفتم تا استعفا بدهم. ولی شاه هم به علم دستور داد به سازمان امنیت اعلام کنند تا مسائل امنیتی را به من محول کنند تا خود تحقیق کرده و هر طور مصلحت میبینم، اقدام کنم.
شرقی: دیوار کتابخانه شخصی تان مزین به نشانها و احکامی است که حاصل زحمات و تلاشهای قابل تقدیرتان برای کشور میباشد.
دکتر مهر: به خاطر خدماتم در دانشگاه پهلوی به اخذ نشان درجه یک همایون با حمایل (که مخصوص وزراء بود) نائل آمدم. این مهم مورد توجه بسیاری قرار گرفت، علی الخصوص که من زرتشتی بودم و نمی توانستم به وزارت برسم. دیگر نشان ها چون درجه دو تاج و برخی نشانهای علمی از آن جمله اند. از دانشگاه پنسیلوانیا دکترای افتخاری حقوق دریافت داشتم.
شرقی: و پس از انقلاب بر شما چه گذشت؟
دکتر مهر: پس از استقرار جمهوری اسلامی مرا پاکسازی کردند. در نامهای برای بنی صدر رئیس جمهور وقت متذکرشدم: ما بارگه دادیم، این رفت ستم برما …به هر حال از شیراز به تهران نقل مکان کردیم تا آن زمان که از جلوی منزل مادرم عبور میکردم و شاهد تاراج و چپاول منزل ایشان بودم. آن همه کتابها و لوازم مایملک مادرم را بردند. ایام بسیار سختی را گذراندیم تا آنجا که حتی اقامتم درتنها منزل مسکونیمان نیز خطرناک به نظرمیرسید. از آن پس مخفی شدم و به کمک جمعی از دوستان با نام «حاج محمد فقیهی» به فرانسه عزیمت کردم. سپس ضمن تماس با دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی در آمریکا موفق شدم که به استخدام دانشگاه بوستن درآیم. پس از هفده سال، تا زمانی که بازنشسته شدم در آن دانشگاه تدریس میکردم. در پایان نیز مرا به عنوان استاد ممتاز دانشگاه برگزیدند که لوحه آنرا در کتابخانه ام نصب کردهام.
شرقی: در خبرها آمده بود که در ملاقاتی که با رئیس جمهور وقت خاتمی در سازمان ملل داشتید ایشان با احترام از شما نام بردند و شما تنها نکتهای را که در رابطه با قوانین زرتشتیان عنوان کردید، بی جواب گذاشتند و متعاقب این دیدار شما به ایران سفر کردید. سؤالی که در اینجا مطرح است و به درستی تفهیم و توجیه نشد این که این دیدار و سفر به ایران به چه جهت صورت گرفت و چنانچه سفر به دعوت دولت انجام پذیرفت آیا نسبت به استرداد و یا آزادی اموال و مایملک شما اقدامی به عمل آمد؟
دکتر مهر: پیش از آن مامورین جمهوری اسلامی با من تماس گرفتند و مرا دعوت به جلسهای با حضور محمد رضا عادلی ( وزیر دارائی وقت ) که به آمریکا آمده بود، کردند و از من خواستند که با ایشان تماس بگیرم که من خودداری کردم زیرا قبل از آن به دعوت جمهوری اسلامی به اصرار انجمن زرتشتیان ایران و در جهت برپائی همایش زرتشتیان جهان در تهران به ایران سفر کرده بودم و با آن که در آن زمان قول مساعد برای آزادی منزل مسکونی و اموالم داده بودند، حتی با قول و نظر مساعدی که از جانب وزیر وقت دادگستری و دکتر خرازی وزیرامور خارجه ابراز شده بود، با این همه هیچ اقدامی صورت نگرفت.
شرقی: شاید همچنان رأی شورای پاکسازی دانشگاه را در مورد شما ناظر و قابل اجرا میدانستند..
دکتر مهر: بلی، چون من ظاهرا آدم بدی بودم، از کلیه سمت ها مرا معاف کردند ولی اکثر همکارانی را که من طی سال ها خدمت به سمت های کلیدی و حساس در دانشگاه و یا سایر دوائر دولتی منصوب کرده بودم، همگی مورد تائید حکومت جدید قرار گرفتند و اکثراً در مقام خویش ابقاء شده یا ارتقاء یافتند. از جمله دکتر امیر هوشنگ مهر یار معاون امور آموزشی و پژوهشی دانشگاه که بعداً به ریاست دانشگاه منصوب گردید و یا دکتر معیری رئیس دانشکده مهندسی که بعداً به معاونت امور آموزشی و پژوهشی دانشگاه ارتقاء یافت. یا دکتر منصور رستگار مدیر کل دانشگاه در زمان من به معاونت مالی برگزیده شد. دکتر علی اکبر حسینی رئیس اداره پذیرش در زمان من به ریاست دانشگاه کرمان و دکتر سعید سهراب پور سر پرست امور دانشجویی که به ریاست دانشگاه صنعتی شریف و دکتر یوسف ثبوتی رئیس دانشکده ادبیات و علوم در زمان من به ریاست دانشگاه آزاد منصوب شدند. از این نمونهها چه در سطح دانشگاه وچه در محیط سازمان بیمه و دیگر دوائر دولتی مکرر به چشم میخوردند و بسیار محسوس و قابل تأمل است. منظور آن که از میان این همه استادان فرهیخته و محترم، تنها من ناشایست بودم.
شرقی: پس از انقلاب بسیاری از دانشجویان دانشگاه پهلوی به سمت های کلیدی و حائزاهمیتی چه در حیطه وزارت و نمایندگی مجلس و یا دیگر مشاغل دست یافتند، هیچیک را به خاطر می آورید؟
دکتر مهر: در همان سفر به نیویورک و حضور درجلسه ملاقات با آقای خاتمی، به هنگام خروج از سالن شخصی که خود را محمود جلالی شاهرودی سفیر ایران در سازمان یونسکو معرفی نمود به من نزدیک شد و اظهار داشت که از دانشجویان سابق دانشگاه پهلوی است و در زمان تحصیلی به علت اشتغال به امور سیاسی از سوی سازمان امنیت تو قیف شده بوده که پدرش با مراجعه به من درخواست آزادی وی را می نماید. وی با شفاعت من آزاد شده به اتفاق پدرش به دیدن من میآیند و در جواب به آنها گفته بودم این وظیفه من بوده است و نیازی به تشکر نیست. به هر روی، ایشان مرا به پاریس فراخواند و قول گرفت چنانچه به پاریس رفتم به دیدارش بروم. در پاریس ایشان به اتفاق آقای محمدرضا کاشانی که معاونت اول نمایندگی ایران در یونسکو را به عهده داشت به دیدار من آمد و شرح دستگیری محمود جلالی را به تفصیل بیان نمود و اشاره کرد که وی نماینده دانشجویان اسلامی دانشکده مهندسی بود که به دفتر من مراجعه کرده درخواست یک قطعه فرش برای نماز خانه را میدهند که درخواستشان را اجابت کرده و نماز خانه را مفروش کردیم. او این خاطره را با شور و شعفی عنوان مینمود و از این بابت تشکر نمود. از این نمونه خاطرات و اتفاقات را با توجه به حساسیت شغلی ام، بسیار به یاد دارم که بسیاری از آنها را در کتاب خاطراتم به تفصیل شرح دادهام . هرچند پس از این همه سال و آن همه کوشش و زحمت صادقانه و بی بدیل اینگونه پاداش خود را گرفتهام.
***
این گفت و شنود با دکتر فرهنگ مهر نخستین بار در فصلنامه «ره آورد» -کالیفرنیا انتشار یافت.