نوروز و بهار از دید سعدی
❊
بر آمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چوآتش در درخت افکند گلنار
حسد گو دشمنان را دیده بر دوز
بهاری خرم است ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
❊
درخت غنچه بر آورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش پیوستند
کسان که در رمضان چنگ می شکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند
بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط
زبس که عارف و عامی به رقص برجستند
❊
برخیز که می رود زمستان
بگشای در سرای و بستان
نارنج و بنفشه در طبق نه
منقل بگذار در شبستان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می کند گل افشان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزار دستان
بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان