بعدالعنوان:
هنگامی که قشون فاتح کارگران و دهاقین روسیه دشمنانشان را شکست داده، مظفرانه به قلب لهستان پیش می روند و نیروی سرمایه داری انگلیس در برابر دستجات متحد ایران و روس عقب می نشینند، بسیار متأسفم که از کار کناره گیری کرده، مطلبی را متذکر می شوم که ملال آور است؛ لیکن از ذکرش خودداری نمی توان نمود، چرا که همه در ایران واقع شده اند:
پیش از ورود ارتش سرخ به انزلی، من و همکارانم در جنگل های گیلان به ضد مظالم انگلیس و دولت سرمایه داری ایران می جنگیدیم و تنها قدرت واقعی و ذی صلاح ما بودیم که توانستیم مافوق تصور، به نام آزادی ایران پرچم سرخ را برافرازیم و به تمام جهان آرزوی آزاد شدنمان را از قیود سرمایه داری اعلان کنیم…
پروپاگاندهای اشتراکی در ایران، عملاً تأثیرات سوء می بخشد؛ زیرا پروپاگاندچی ها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بالشویزم را قبول کند، زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می دهد. نمایندگان شما با من هم عقیده شده، از سیاست من پیروی کردند؛ زیرا تشخیص دادند که فقط اتخاذ این سیاست است که می تواند ما را به وصول به مقاصدمان در شرق کامیاب سازد و نیز با تعقیب همین سیاست است که تسلط انگلستان از شرق، دور و نفوذ شاه محو می شود…
قرارمان با نمایندگان روسیه این بود که مسلک اشتراکی بین اهالی پروپاگاند نشود ولی رفیق «ابوکف» که خود را گاهی نماینده روسیه و زمانی نماینده کمیته عدالت معرفی می کند، با چند تن از اشتراکیون ایرانی که از روسیه آمده اند و از اخلاق و عادات ملت ایران بی اطلاعند، به وسیله میتینگ و نشر اعلامیه در کارهای داخلی حکومت ( منظور حکومت موقت جمهوری گیلان است که به رهبری میرزا کوچک خان تشکیل یافته بود)مداخله و آن را از اعتبار ساقط و زیر پایش را خالی می کنند و بدین طریق عملاً قوای نظامی انگلیس را تقویت می نمایند. حتی من و رفقایم را آلت دست سرمایه داران معرفی و کار انقلاب را به تخریب کشانده اند. از تمام نقاط ایران علیه تبلیغات اشتراکی اعتراض شده و اظهار داشته اند که هیچگونه مساعدتی به انقلاب نخواهند نمود، مخصوصاً اهالی گیلان که تا چندی پیش حاضر بودند خود را به آب و آتش بزنند، از عملیات اشخاص مزبور اظهار تنفر نموده و حتی حاضر شده اند به ضد انقلاب اقدام کنند.
من می دانم که در تمام ممالک آزاد برنامه هر فرقه سیاسی، آزادانه نشر و تبلیغ می شود ولی برنامه ای که در ایران پروپاگاند می کنند، علیرغم تمایلات مردم است و تنها تأثیرش جلوگیری از پیشرفت انقلاب و تقویت شدن افکار ضد انقلابی است…
مداخلات نامشروع در کارهای داخلی سبب شده که انقلابیون ایرانی از خود سلب مسؤولیت کنند و صریحاً اعلام دارند که کارکردن با این وضع به هیچ وجه امکان ندارد. ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی ایران برداشته ایم، لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است. یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود، معنیش این است که هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید؛ زیرا به جای مداخله یک دولت خارجی که تا کنون وجود داشت، مداخله دولت خارجی دیگر شروع شده است.
ما نمی توانیم افتخارات انقلابی خود را که طی ۱۴ سال کوشش و فداکاری به دست آورده ایم، یکباره محو کنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم. من اکنون رشت را ترک کرده به پناهگاه سابقم «جنگل» رفته ام و در آنجا به انتظار جواب موافق نسبت به نظریات خود خواهم نشست…
بالاخره دقت شما را در یک مسئله دیگر جلب و می گویم که ملت ایران از مأمورین دولت، تعدیات فراوان دیده و از آنها بیزارند. ممکن است تسلط شاه محو شود، ولی غیر ممکن است بتوان احساسات ایرانی را خفه کرد. تاریخ نشان می دهد که چند بار سیاست دول بیگانه در کشورمان نفوذ کرد، اما همین که خواستند احساسات ملی و آزاد منشی ایرانی را منکوب کنند، مساعی اشان عقیم ماند. اکنون که ملت ایران به خوبی لذت آزادی را درک کرده، دور ساختنش از این نعمت غیر قابل تصور است.
من به وسیله این نامه، رؤسای ملت آزاد روسیه را مخاطب قرار داده، از آنها می خواهم که به آثار مظالم و تعدیات دولت جبار تزاری که هر وقت به نحوی به وسیله عمالش جلوه گر شده، خط بطلان بکشند و قراردادهای منحوسه را لغو و لغوشان را یکباره اعلام نمایند.
من و رفقایم اطمینان کامل داریم که ملت آزاد روسیه، آزادی خویش را به نحو شایسته حفظ خواهد کرد و به تمام ملت های خواهان آزادی کمک لازم خواهد نمود تا به ضد دشمن مشترکشان قیام کنند و انتظار آن را داریم که افراد ناسالمی را که با تاکتیک های ناصواب از آزادی ملت ایران جلوگیری می کنند، از صحنه انقلاب دور سازند.
من تا رسیدن جواب مساعد به این نامه، به رشت بر نخواهم گشت و به منظور حفظ ارتباط حتمی و لازم، دو تن از رفقا، میرصالح مظفرزاده و هوشنگ را خدمت شما فرستادم.
کوچک