رابرت اسکیدلسکی
والاترین داده جرج اورول به ادبیات تخیلی، نه پیش بینی او در پای گرفتن «دولت نظارت»، بلکه این بینش بود که اگر همه تنها زبان تایید شده حاکمیت را به کار برند، نظارت دولت پدیده ای زائد خواهد بود. تفاوت امروز با دنیای تخیلی اورول این است که اکنون «نوگفتار» از سازوکارهای خود دموکراسی لیبرال سر بر آورده است.
زبان شکل دهنده اندیشه و ادراک ما از جهان و در نتیجه هر رخدادی درون آن است. به همین دلیل من بیش از نگرانی پیرامون شرایط آشفته دنیای امروز، نگران واژه هایی هستم که برای توصیف این شرایط به کار برده می شود.
برای نمونه از کلمه «جنگ» برای توصیف پدیده ای استفاده می کنیم که مستقل از برداشت ما موجودیت دارد. اگر به طور پیوسته جهان را به شکلی ستیزه جویانه بنگریم و توضیح دهیم، جهان پر ستیزه می شود. بر همین روال ادعای قرار گرفتن در آستانه جنگ جهانی سوم – آنچنان که بسیاری این روزها به آن اشاره دارند – به یک پیشگویی خود محَقق تبدیل می شود.
من نخستین بار در دهه ۱۹۷۰ پس از خواندن مقاله جرج اورول با عنوان «سیاست و زبان انگلیسی» کنکاش در تأثیر زبان در حال تحول بر اندیشه را آغاز کردم. در آن زمان ، از ابهام فزاینده زبان سیاسی شگفت زده شدم.
اورول در ۱۹۴۶ دریافته بود که رخدادهای هولناک زمان او – جنایات نازیسم، کمونیسم اتحاد شوروی، و فرو انداختن بمب اتمی بر هیروشیما و ناگاساکی – زبان دو پهلو را به عنوان یک عنصر مسکن ضروری ساخته بود. او نوشت:«گفتار و نگارش سیاسی به طور عمده دفاع از پدیده هایی غیر قابل دفاع هستند.» اورول برای مثال به واژه های خوش نمای «انتقال جمعیت» و «اصلاح مرزها» که برای توصیف جا به جایی اجباری میلیون ها انسان به کار برده شده اشاره می کند.
اورول این گونه« به گویی» های یاوه را یک بیماری دموکراسی قلمداد می کرد: «وقتی یک مزدور بی رمق را پشت تریبونی می بینید که در حال تکرار عبارات همیشگی است، پنداری که نه یک انسان زنده، بلکه یک آدمک ساختگی را نظاره می کنی.»
تا دهه ۱۹۷۰ بسیاری از نویسندگان با دیدگاه اورول از زوال زبان سیاسی هم رأی شدند. گرچه بی تردید جهان در مقایسه با دهه ۱۹۴۰ پیشرفت کرده بود، اما کاربرد به گویی یا نزاکت سیاسی نیز تشدید شده بود. پل جانسون- روزنامه نگار و مورخ انگلیسی – این گرایش را به عنوان «تلاش ناشی از حسن نیت در پرهیز رنجاندن دیگران» تعبیر می کرد. من مانده ام چرا همه ما این چنین حساس شده ایم؟
ایهام در زبان سیاسی عمومی طی چند دهه گذشته آشکارا افزایش یافته است. برای مثال «انجمن سلطنتی هنر» در بریتانیا یکی از هدف های خود را «حمایت از جهانی « مقاوم، متوازن، و بازیاب» توصیف می کند. ایان هوگارت در مقام ریاست کارگروه ویژه بنیاد دولتی هوش مصنوعی بریتانیا متعهد به تشکل نهادی شده است که با «رویکردهای ظریف» سیاست گزاری، « همزمان با پیشبرد این فناوری، مخاطرات ناشی از آن را کاهش دهد.»
چنین بیانیه های سازمانی این پرسش را مطرح می سازند: آیا به کارگزاران ارتباط جمعی جزوه هایی سراسر از توصیف ها، اختصارها، و جملات از پیش ساخته شده داده اند تا همان گونه که اورول توضیح داده «در هنگام ضرورت با شتاب پنداری که مرغ دانی از پیش ساخته ای را سرهم می کنند» به کار بگیرند یا آیا فقط برای خودنمایی در نمایش بهترین روش های ارتباطی روز از آن ها استفاده می کنند؟
جرج اورول در داستان بلند تخیلی ۱۹۸۴ به این مکاشفه می پردازد که چگونه با دستکاری زبان می توان به کنترل اندیشه پرداخت و در نتیجه «بزه اندیشی» را ناممکن ساخت. مونیتورهای بزرگ – جایگزین سراسربین های «جرِمی بنتهم» بیان گر شیوه های پیشرفته «نظارت» هستند که خود پیش در آمد دوربین های رایج مداربسته کنونی شدند.
اما عمده ترین دستاورد اورول در ادبیات تخیلی نه تصویر دادن به دولت نظارت، بلکه «نوگفتار» بود: اگر همه فقط از واژه هایی که «برادر بزرگ» مجاز داشته استفاده کنند، قانون و نظارت و تفتیش ضروری نخواهند بود.
وینستون اسمیت، شخصیت اصلی این رمان مأموریت یافته تا به بازنویسی تاریخ بپردازد. در زمره وظایف او تحریف و تغییر خبرهای روز گذشته به منظور تطبیق با تغییرات سیاسی امروز، حذف کتیبه ها، مجسمه ها، یادبودهای سنگ نبشته ای، دیوار نگاره های خیابانی و سوزاندن کتاب های قدیمی است. هم زمان، همکار او «سایم» مسؤولیت محو صدها کلمه در روز یا برگردان آن ها به زبان «نو گفتار»، تنها زبانی که واژگانش هر سال کوچک تر می شود را به عهده دارد. همان گونه که اسمیت توضیح می دهد: «سرانجام، ما بزه فکری را عملاً ناممکن ساخته ایم زیرا دیگر واژه ای که به توصیف آن بپردازد وجود ندارد.»
اورول تصفیه اندیشه از رهگذر زبان را نشان اول تمامیت خواهی – توتالیتریانیسم – می بیند. اما همان طور که از «حذف» دیگر اندیشی و شرم زنی کسانی که زبان «نامناسب» را به کار می گیرند، نشان می دهد، حتی دموکراسی ها نیز از این روش ها ایمن نیستند. در سال ۱۹۷۸ نویسنده انگلیسی آنتونی برجس در رمان خود ۱۹۸۵ می آورد «اگر من، یک نویسنده، واژه هایی را به کار گیرم که حتی خیانت به موازین دستوری زبان شمرده می شوند، در معرض تنبیه قانونی قرار می گیرم.»
امروز تفتیش و پلیس زبانی به عنوان تلاشی سازمان یافته در مهندسی اجتماعی، تنها بخشی از یک سازماندهی گسترده تر است. آنچه اکنون با آن رو در رو هستیم یک «نوگفتار» دولتی نیست، بلکه تدوین واژگانی با نزاکت سیاسی است که از سازوکار خود دموکراسی لیبرال سر بر آورده. الکیسی دو توکویل در کتاب «دموکراسی در آمریکا» در مورد قدرت بدون موازنه اکثریت در جامعه ای که از محدودیت های سنتی رها شده و همه کوشش خود را وقف برابری نموده هشدار می دهد. او می نویسد:« در جوامع سنتی چند واژه نو سر بر می آورند، زیرا چند پدیده تازه ابداع شده اند.» اما در نقطه مقابل، کشورهای دموکراتیک تغییر را تنها به دلیل تغییر، ویژگی ای نه تنها پدیدار در سیاست گزاری، بلکه درون زبان خود پذیرا می شوند.
توکویل همچنین مشاهده نمود که این جوامع به مشاغل متعارف، عنوان هایی پر طمطراق می دهند، به هر موضوعی اضافات فنی می دهند، معانی واژه ها را گونه ای تغییر می دهند که مفهوم شان مبهم می شود، و اصطلاحات متعارف را با عباراتی انتزاعی جایگزین می سازند. « من ترجیح می دهم که زبان با واژه هایی وارداتی از زبان های چینی و تاتار لبریز شود تا زبانی که معانی کلمات در آن معلق و نامعین باشند.»
اضافات زبان امروز، بر خلاف جامعه همگن ابتدای آمریکا که توکویل به توصیف آن پرداخت، زاییده استبداد اکثریت نیستند. سردر گمی زبان امروز ناشی از کنش اقلیت ها یا لابی های حامی آن ها هستند که خواستار«شناسایی برابر» هویت های نهفته یا برگزیده خود شده اند. این تغییر نوعی اجبار اخلاقی بر افراد و گروه های خارج از این اقلیت ها ایجاد کرده است تا از به کار بردن زبانی که باعث «نگرانی ذهنی» برای این گروه های اقلیت شود پرهیز جویند.
دولت های دموکراتیک تدوین مقررات زبان به نحوی که مانع از گسترش نگرانی به نا آرامی سیاسی شود را آغاز نموده اند. در نتیجه رده «جرایم نفرت – محور» اکنون به محدوده کتاب و نشریات نیز گسترش یافته.
اما بزرگ ترین مشکل زبان و گفتمان جوامع دموکراتیک امروز، کوشش در استقرار مبانی و شرایط اخلاقی در روابط بین المللی، و تقسیم جهان به کشورهای «خوب» و «بد» است. شاید این دوگانه سازی برای تقویت روحیه برخی مفید افتد، اما مانعی بر سر راه صلح جهانی می شود. با نقل قولی از مورخ نامدار انگلیسی ا.ج. پی. تیلور تمام می کنم که گفت:« بیسمارک وارد “جنگ هایی ضروری” شد و هزاران نفر را کشت، ایده آلیست های قرن بیستم به جنگ های “ موجه” وارد می شوند و میلیون ها تن را به هلاکت می رسانند.»
***
- رابرت اسکیدلسکی عضو مجلس اعیان بریتانیا، استاد بازنشسته اقتصاد سیاسی در دانشگاه وارویک و مؤلف مجموعه ای سه جلدی در باره جان مینارد کینز است. وی زندگی سیاسی خود را با عضویت در حزب کارگر آغاز و سپس از اعضای بنیان گذار حزب سوسیال دموکرات انگلیس شد. رابرت اسکیدلسکی در سمت سخنگوی امور دارایی حزب محافظه کار در مجلس خدمت می کرد تا آن که به دلیل مخالفت با بمباران کاسووو توسط ناتو در ۱۹۹۹ از این سمت کنار گذاشته شد. از سال ۲۰۰۱ وی به عنوان عضو مستقل در مجلس اعیان بریتانیا بوده است. در ۲۰۲۳ کتاب آخر او با عنوان «عصر ماشین: یک ایده، یک تاریخ، یک هشدار» انتشار یافت.
